Faculty Profile

یوسف سهرابی
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/07/26

یوسف سهرابی

دانشکده کشاورزی / گروه تولید و ژنتیک گیاهی

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. ارزیابی تاثیر محلول‌پاشی عصاره کتیرا بر عملکرد دانه و برخی صفات فیزیولوژیک سیاه‌دانه (Nigella sativa .L) تحت سطوح مختلف آبیاری
    1402
    در شرایط تنش خشکی، تولید گونه های فعال اکسیژن افزایش می یابد که حذف و یا غیرفعال نمودن آن‌ها خارج از توان گیاه است؛ بنابراین اکثر گیاهان در مواجه با تنش خشکی نیازمند راه کارهای اتخاذ شده از سوی مدیران مزرعه می باشند. در همین راستا به منظور بررسی اثر ضد تعرقی غلظت‌های مختلف صمغ کتیرا بر مکانیسم‌های محافظتی، عملکرد و کارایی مصرف آب گیاه دارویی سیاهدانه (Nigella sativa L.) تحت رژیم‌های مختلف آبیاری، آزمایشی به‌صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان در سالهای 1399 و 1400 به اجرا درآمد. فاکتورهای آزمایش شامل آبیاری، در سه سطح 100 (آبیاری کامل)، 70 (تنش ملایم خشکی) و 40 (تنش شدید خشکی) درصد ظرفیت زراعی و محلول‌پاشی کتیرا در شش غلظت 0، 25/1، 5/2، 5، 5/7 و 10 گرم در لیتر بودند. نتـایج نشـان داد افـزایش شدت تنش خشکی (کاهش آبیاری) به افزایش مقادیر پراکسید هیدروژن، مالون دی آلدهید، سوپراکسید دیسموتاز، پراکسیداز، پرولین، کربوهیدرات‌های محلول (در آب و الکل) و پتانسیل اسمزی گیاه منجر شد و عملکرد و اجزای عملکرد دانه از قبیل تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در کپسول و وزن هزار دانه را کاهش داد. همچنین تنش خشکی موجب کاهش میزان رنگیزه‌های فتوسنتزی، کارایی فتوسیستم II، ارتفاع بوته و تعداد شاخه اصلی و عملکرد بیولوژیک شد. تاثیر کاربرد غلظت‌های مختلف کتیرا در سطوح مختلف آبیاری در هر دو سال متفاوت بود. در آبیاری کامل، غلظت 25/1 گرم در لیتر صمغ کتیرا بر تمامی صفات بررسی شده مثبت بود. در تنش ملایم خشکی، استفاده از غلظت‌های بیشتر کتیرا تا غلظت 5 گرم در لیتر بهترین کارایی را داشت و غلظت‌های بیشتر از آن به تاثیر معکوس بر صفات مورد بررسی منجر گردید. در تنش شدید خشکی، کاربرد غلظت‌های بیشتر کتیرا مفید بود و مصرف کتیرا تا غلظت 5/7 گرم در لیتر باعث بهبود صفات بررسی شده گردید، ولی مصرف غلظت 10 گرم در لیتر بر صفات مذکور تاثیر منفی داشت. در شرایط تنش ملایم خشکی، کاربرد 5 گرم در لیتر کتیرا موجب تولید بالاترین عملکرد دانه (به ترتیب 4 و 9/3 گرم در 10 بوته برای سال 1399 و 1400) شد و عملکرد دانه را نسبت به شاهد حدود 15درصد افزایش داد. در تنش شدید خشکی، بالاترین عملکرد دانه (به ترتیب 52/2 و 35/2 گرم در 10 بوته برای سال 1399 و 1400) از محلول‌پاشی 5/7 گرم در لیتر بدست آمد که نسبت به شاهد 33 و 28 درصد افزایش یافت. لذا شاید بتوان کتیرا را به عنوان یک ماده ضدتعرق جدید با منشا طبیعی معرفی کرد که احتمالاً کاربرد آن در مناطقی که با تنش خشکی مواجه هستند می تواند مفید باشد. هرچند که نیاز به آزمایشات بیشتری در این زمینه وجود دارد.
  2. بررسی مولکولی و مورفولوژیکی پاسخ به تنش خشکی در یولاف
    1402
    تنش‌های غیر زیستی به طور گسترد‌ه‌ای بر رشد و توسعه‌ی گیاهان تاثیر می‌گذارند. تنش خشکی از جمله تنش‌های غیر زیستی است؛ که به طور قابل توجهی با تاثیر بر همه‌ی ویژگی‌های زراعی گیاهان منجر به کاهش شدید رشد و بهروه‌وری محصولات می‌شود. برای سازگاری و مقابله با اثرات این تنش‌ها در گیاهان، مکانیسم‌های مولکولی متعددی مانند انتقال پیام و تنظیم بیان ژن‌ها به وجود آمده است. در این پژوهش، در قالب دو آزمایش جداگانه اثر تنش خشکی بر گیاه یولاف مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول، تاثیر تنش خشکی بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیک در دو گونه یولاف زراعی (Avena sativa) و وحشی (Avena fatua) و در آزمایش دوم، تاثیر تنش خشکی در گیاه یولاف زراعی بر تغییر بیان ژن‌های فاکتور رونویسی شامل WRKYI ، WRKYIII و DREBII در دو شرایط آبیاری شامل50 درصد ظرفیت زراعی(تنش) و 100 درصد آبیاری (شاهد)، مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش‌ها، به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی درسه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه کردستان انجام شدند. تنش خشکی، به طور معنی‌داری باعث کاهش خصوصیات مورفوفیزیولوژیک مورد مطالعه از جمله تعداد پنجه، تعداد بذر در بوته، ارتفاع گیاه، وزن هزار دانه، وزن تر بوته، وزن خشک بوته، کلروفیل a، کلروفیل b، و کارتنوئید شد. همچنین، تنش خشکی بر بیان هر سه ژن WRKYI، WRKYIII و DREBII در گیاه یولاف زراعی (Avena Sativa) تاثیر گذاشته و در زمان های بلافاصله بعد از آبیاری (0)، 24 ساعت و 72 ساعت بعد از آبیاری، مقدار بیان این ژن‌ها به طور معنی‌داری افزایش یافت. اطلاع از تاثیر تنش خشکی بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیکی و بیان ژن‌های پاسخگو، به به‌نژادگران برای مدیریت تنش خشکی و توسعه ی نشانگرهای مولکولی کارآمد و تولید ارقام یولاف جدید سازگار نسبت به تنش خشکی کمک می کند.
  3. تاثیر پرایمینگ بذر بر رشد، عملکرد و کیفیت دانه گیاه بالنگوی شهری (Lallemantia iberica L) تحت شرایط تنش خشکی
    1402
    یکی از راهکارهایی که محققین برای بهبود یکنواختی جوانه‌زنی و تسریع سبز شدن بذور پیشنهاد می‌کنند پرایمینگ می‌باشد که می‌تواند کارآیی بذرها را از طریق کاهش میانگین مدت زمان جوانه‌زنی، افزایش سرعت سبز شدن گیاهچه و افزایش تحمل بذر به تنش‌هایی مانند کمبود آب و درجه حرارت‌های پایین بهبود دهد. به‌منظور بررسی تاثیر پرایمینگ بذر بر رشد، عملکرد و کیفیت دانه گیاه بالنگو شهری تحت شرایط تنش خشکی سه آزمایش گلخانه‌ای و آزمایشگاهی در سال 1400-1399 انجام گرفت. آزمایش اول در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای مورد مطالعه عبارت بودند از: پرایمینگ بذر با اکسین، جیبرلیک اسید و سالیسیلیک اسید (هرکدام با غلظت 150 میلی‌گرم در لیتر)، اسید آسکوربیک (150 میلی‌گرم در لیتر)، سولفات روی آبدار (3/0 درصد وزنی-حجمی) و شاهد بدون پرایمینگ. در این آزمایش، صفات مرتبط با جوانه‌زنی مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمایش دوم در گلخانه به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا شد. در این آزمایش، فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: پرایمینگ بذر شامل تیمارهای فوق الذکر و رژیم‌های مختلف آبیاری، شامل100، 70 و 40 درصد ظرفیت زراعی خاک. آزمایش سوم به‌صورت طرح کاملاً تصادفی در 4 تکرار اجرا شد. در این آزمایش، دانه‌های حاصل از گیاهانی که از بذور پرایم شده تولید گردیدند از نظر سرعت و درصد جوانه‌زنی، طول ریشه‌چه و ساقه‌چه، وزن خشک ریشه‌چه، ساقه‌چه و گیاهچه مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج آزمایش گلخانه‌ای نشان داد که بیشترین ارتفاع بوته و تعداد دانه در کپسول به تیمار پرایمینگ اکسین تحت آبیاری به میزان 100 درصد ظرفیت زراعی خاک (آبیاری کامل) تعلق داشت. بیشترین پروتئین‌های محلول در هر دو آزمایش به گیاهان تحت تیمار پرایمینگ اکسین و آسکوربیک اسید در شرایط آبیاری کامل اختصاص یافت. بیشترین محتوی کلروفیل کل به تیمار پرایمینگ سولفات روی تحت آبیاری کامل مربوط بود. حداکثر عملکرد دانه در آزمایش اول و دوم به‌ترتیب در تیمار پرایمینگ اکسین و پرایم سولفات روی تحت آبیاری کامل گزارش شد. بیشترین عملکرد بیولوژیک به تیمار پرایمینگ سالیسیلیک اسید تحت آبیاری کامل اختصاص یافت. نتایج حاصل از آزمایش بذور برداشت شده از گلخانه نیز نشان داد، تیمارهای پرایمینگ بذر با اکسین و جیبرلیک برتری قابل توجهی از نظر صفات جوانه‌زنی نسبت به سایر تیمارها داشتند.
  4. اثر قطع آبیاری و محلول پاشی نیتروپروساید سدیم بر برخی خصوصیات فیزیولوژیک، عملکرد و اجزای عملکرد دو رقم کلزا (Brassica napus L)
    1402
    تنش خشکی عامل اصلی محدود کننده رشد و عملکرد گیاهان زراعی در اکثر مناطق می-باشد و کاهش یا تعدیل اثرات مخرب تنش خشکی از اولویت‌های تحقیقاتی در هر منطقه است. به‌منظور بررسی اثر بر‌هم‌کنش نیتروپروساید سدیم و تنش خشکی روی برخی خصوصیات مورفوفیزیولوژیک، عملکرد دانه و کیفیت دانه دو رقم کلزا دو آزمایش جداگانه انجام شد. آزمایش اول به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در دو مکان (مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان واقع در دهگلان و مزرعه مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی همدان) در سال زراعی 1395-1394 اجرا شد. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از سطوح آبیاری شامل آبیاری کامل (شاهد)، قطع آبیاری از مرحله‌ی شروع غلاف‌دهی (تنش شدید) و قطع آبیاری از مرحله‌ی شروع پر شدن دانه (تنش ملایم)، ارقام کلزا شامل نپتون و اکاپی و چهار سطح محلول‌پاشی نیتروپروساید سدیم با غلظت‌های 0، 100، 200 و 300 میکرو مولار. نتایج تجزیه مرکب داده‌های دو مکان نشان داد که بین ارقام مورد مطالعه تنها از نظر ارتفاع بوته، تعداد غلاف در بوته، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه تفاوت معنی‌داری وجود داشت. تنش خشکی باعث افزایش غلظت پراکسید هیدروژن، مالون دی‌آلدئید و پرولین برگ و میزان فعالیت ‌آنزیم‌های آنتی اکسیدانی (پراکسیداز و سوپر اکسید دیسموتاز) و کاهش غلظت رنگیزه‌های فتوسنتزی، تعداد غلاف‌ در بوته، تعداد دانه در غلاف، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، شاخص برداشت، درصد روغن دانه و در نهایت افت عملکرد روغن دانه شد. علی‌رغم اثرات منفی تنش خشکی بر کلزا، محلول‌پاشی گیاه توسط نیتروپروساید سدیم به ویژه محلول‌پاشی 100 و 200 میکرومولار نیتروپروساید سدیم تا حدود زیادی باعث کاهش اثرات تنش خشکی شد. محلول‌پاشی 100 و 200 میکرومولار نیتروپروساید سدیم باعث افزایش غلظت اسمولیت‌های سازگار و فعالیت آنزیم‌های آنتی اکسیدانی به ویژه در گیاهان تحت تنش شد و با حفظ رنگیزه‌های فتوسنتزی باعث بهبود عملکرد و کیفیت محصول شد. بالاترین عملکرد دانه (9/4970 کیلوگرم در هکتار) در شرایط آبیاری کامل و محلول‌پاشی 100 میکرومولار نیتروپروساید سدیم و کمترین عملکرد دانه (1/3343 کیلوگرم در هکتار) در شرایط قطع آبیاری از مرحله غلاف‌بندی و عدم محلول‌پاشی حاصل گردید. آزمایش دوم نیز به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی در سه تکرار و در دو سال زراعی (1395-1394 و 1396-1395) اجرا شد. در این آزمایش نیز فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از سطوح آبیاری شامل آبیاری کامل (شاهد)، قطع آبیاری از مرحله‌ی شروع غلاف‌دهی (تنش شدید) و قطع آبیاری از مرحله‌ی شروع پر شدن دانه (تنش ملایم)، دو رقم کلزا شامل ارقام نپتون و اکاپی و چهار سطح محلول‌پاشی نیتروپروساید سدیم با غلظت‌های 0، 100، 200 و 300 میکرو مولار. نتایج تجزیه مرکب داده‌های دو سال بیانگر آن بود که با توجه به شرایط آب و هوایی مطلوب‌تر طی سال زراعی 1395-1394 غلظت پراکسید هیدروژن، مالون دی‌آلدئید، کربوهیدرات‌ها و پروتئین‌های محلول برگ کمتر از سال زراعی 1396-1395 بود، در صورتی که غلظت کلروفیل‌های a، b و کل، ارتفاع بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، درصد و عملکرد روغن دانه طی سال زراعی اول بیشتر از سال زراعی دوم بود. رقم اکاپی از ارتفاع بوته و درصد روغن دانه بیشتری نسب به رقم نپتون برخوردار بود، در حالیکه رقم نپتون از لحاظ وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه در مقایسه با رقم اکاپی برتری داشت. همانند آزمایش اول قطع آبیاری و اعمال تنش خشکی اثرات منفی بر گیاه داشت و به طور کلی کمبود آب در خاک باعث افزایش غلظت پراکسید هیدروژن، مالون دی‌آلدئید، اسمولیت‌های سازگار شامل پرولین، کربوهیدرات‌ها و پروتئین‌های محلول، فعالیت آنزیم‌های پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز شد. در شرایط تنش خشکی غلظت رنگدانه‌های فتوسنتزی، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، درصد روغن دانه و عملکرد روغن دانه به طور چشمگیری کاهش یافت. محلول‌پاشی نیتروپروساید سدیم به خصوص محلول‌پاشی 100 و 200 میکرومولار نیتروپروساید سدیم توانست از اثرات منفی تنش خشکی بکاهد. کاربرد این غلظت‌های نیتروپروساید سدیم با افزایش محتوی اسمولیت‌های سازگار و فعالیت‌ آنزیم‌های آنتی اکسیدانی و کاهش میزان پراکسید هیدروژن و مالون دی‌آلدئید باعث حفظ رنگدانه‌های فتوسنتزی و بهبود فعالیت فتوسنتزی گیاهان تحت تنش و در نهایت، بهبود عملکرد دانه، درصد روغن و عملکرد روغن دانه شد. بالاترین عملکرد دانه در شرایط آبیاری کامل و محلول‌پاشی 100 میکرومولار نیتروپروساید سدیم به میزان 9/4808 کیلوگرم در هکتار و پایین‌ترین عملکرد دانه در شرایط قطع آبیاری از مرحله غلاف‌بندی و عدم محلول‌پاشی نیتروپروساید سدیم به میزان 4/3274 کیلوگرم در هکتار مشاهده شد. به طور کلی بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه می توان بیان کرد کاربرد نیتروپروساید سدیم به ویژه محلول‌پاشی 100 و 200 میکرومولار نیتروپروساید سدیم می‌تواند در کاهش اثرات مخرب ناشی از تنش تنش خشکی بر گیاه کلزا موثر باشد و کاربرد غلظت مناسب این ماده در شرایط کمبود آب قابل توصیه است.
  5. اثر تنظیم کننده های رشد گیاهی بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیک و روابط منبع و مخزن در دو رقم گندم تحت رژیم های مختلف آبیاری
    1402
    به منظور بررسی تاثیر کاربرد تنظیم‌کننده‌های رشد گیاهی در مراحل مختلف رشد بر پارامترهای جوانه‌زنی، خصوصیات ریشه و برخی صفات فیزیولوژیک و بیوشیمیایی برگ در دو رقم گندم تحت شرایط مختلف رطوبتی، سه طرح مجزا هر یک در سه تکرار به صورت آزمایش جوانه‌زنی، کشت هیدروپونیک و کشت مزرعه‌ای در دانشگاه کردستان انجام گرفت. آزمایش جوانه‌زنی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی اجرا گردید و فاکتورها شامل سطوح رطوبتی (0، 4- و 8- بار)، رقم (سیروان و هما) و پرایمینگ با تنظیم‌کننده‌های رشد شامل (شاهد)، جیبرلین (100 میکرومولار)، سیتوکینین (100 میکرومولار) و سایکوسل (3 گرم در لیتر) بود. نتایج نشان داد که تحت تنش خشکی، جوانه‌زنی بذور رقم هما بیشتر از رقم سیروان بود. در پتانسیل 4- بار کاربرد سیتوکینین و در 8- بار کاربرد جیبرلین تاثیر مثبت بیشتری بر افزایش پارامترهای جوانه‌زنی داشت با کاربرد سایکوسل در هر دو سطح تنش، بالاترین نسبت وزن خشک ریشه‌چه به ساقه‌چه به دست آمد. آزمایش هیدروپونیک به‌صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی اجرا گردید و فاکتورها شامل سطوح رطوبتی (0، 4- و 8- بار)، رقم (سیروان و هما) و محلول‌پاشی با تنظیم‌کننده‌های رشد شامل شاهد، جیبرلین، سیتوکینین و سایکوسل بود. نتایج بیان‌گر واکنش مثبت رشد ریشه رقم هما به کاربرد سایکوسل بود به‌طوری که بیش‌ترین وزن تر و خشک ریشه، نسبت وزن خشک ریشه به اندام هوایی و‌ حجم ریشه در محلول‌پاشی با این تنظیم‌کننده در شرایط تنش خشکی به‌دست آمد و طول ریشه‌ در این رقم نسبت به رقم سیروان بیشتر بود. در این آزمایش، تنش خشکی به طور قابل توجهی تمام صفات مربوط به اندام هوایی را تحت تاثیر قرار داد، به طوری که وزن و ارتفاع گیاه و پروتئین‌های محلول برگ را کاهش داد، در حالی که سایر صفات افزایش یافت. محلول‌پاشی تنظیم‌کننده‌های رشد در مرحله گیاهچه‌ای سبب کاهش مالون‌دآلدئید و افزایش وزن اندام هوایی، پرولین، گلیسین بتائین، پروتئین‌های محلول برگ، سوپراکسیددیسموتاز و پلی‌فنول‌اکسیداز شد. آزمایش مزرعه‌ای به صورت کرت‌های دوبار خرد شده بر پایه طرح بلوک‌های کامل تصادفی در دو سال زراعی 95-1394 و 96-1395 انجام گرفت و فاکتور آبیاری در چهار سطح, دیم، یک آبیاری (در مرحله غلاف رفتن)، دو آبیاری (در مراحل غلاف رفتن + گلدهی) و سه آبیاری (در مراحل غلاف رفتن + گلدهی+ دانه بندی) به عنوان عامل اصلی، دو رقم گندم (سیروان و هما) به عنوان عامل فرعی و فاکتور محلول‌پاشی با تنظیم‌کننده‌های رشد گیاهی مورد استفاده در آزمایش‌های قبلی در مراحل ساقه‌رفتن و دانه‌بندی به عنوان عامل فرعی فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که صفات محتوای نسبی آب برگ، سرعت کاهش آب از برگ، غلظت کلروفیل، حداکثر کارایی فتوشیمیایی فتوسیستم ɪɪ ، عملکرد و اجزای عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک با اعمال آبیاری افزایش یافت. در حالی‌که دیگر پارامترها در شرایط تنش بیشتر بود. در سال اول، کاربرد سیتوکینین اثر بیشتری بر کاهش مالون‌دآلدئید و افزایش پرولین و سوپراکسیددیسموتاز داشت اما صفات پایداری غشاء سلولی، پروتئین‌های محلول، فنل و فلاونوئید تحت تاثیر معنی‌دار جیبرلین نیز قرار گرفتند. درسال دوم با محلول‌پاشی هر سه تنظیم‌کننده رشد در مرحله ساقه رفتن میزان کربوهیدرات‌های محلول در آب و الکل، پلی فنل اکسیداز و وزن هزار دانه افزایش یافت. با محلول‌پاشی در مرحله دانه بندی، علاوه بر این پارامترها، صفات فنل، فلاونوئید، کاروتنوئیدها، حداکثر کارایی فتوشیمیایی فتوسیستم ɪɪ نیز نسبت به شاهد افزایش یافت. بیشترین میزان پرولین وکلروفیل کل با کاربرد سیتوکینین به دست آمد و با کاربرد سایکوسل میزان پروتئین‌های محلول و آنتوسیانین از دیگر تیمارها بیشتر بود. در حالی‌که این تنظیم‌کننده‌ها اثر معنی‌داری بر محتوای نسبی آب برگ و سالیسیک اسید نداشتند. همچنین نتایج نشان داد با محلول‌پاشی در مرحله ساقه رفتن، بالاترین میزان عملکرد دانه با کاربرد تنظیم‌کننده‌های سیتوکینین و سایکوسل و در مرحله دانه‌بندی با کاربرد سایکوسل در تیمار سه بار آبیاری به‌دست آمد و رقم هما عملکرد دانه بالاتری نسبت به رقم سیروان داشت. لذا براساس نتایج این آزمایش، اعمال حتی یک مرحله آبیاری در شرایط محدودیت آب و کاربرد سیتوکینین و سایکوسل در شرایط فراهمی آب می‌تواند در راستای افزایش عملکرد دانه در شرایط اقلیمی منطقه قابل توصیه باشد.
  6. تاثیر سالیسیلیک اسید و جاسمونیک اسید بر رشد، عملکرد و کیفیت دانه گندم تحت شرایط دیم
    1401
    به منظور بررسی تاثیر کاربرد سالیسیلیک اسید و جاسمونیک اسید بر کاهش اثرات تنش کمبود آب روی رشد، عملکرد و کیفیت دانه گندم آزمایشی به صورت اسپیلت پلات بر پایه طرح بلوک-های کامل تصادفی با چهار تکرار در ایستگاه تحقیقاتی گریزه کردستان واقع در گریزه (5 کیلومتری شرق سنندج) در سال زراعی 97-1396 به اجرا درآمد. در این آزمایش، فاکتور اصلی شامل دو سطح بدون آبیاری (دیم) و آبیاری تکمیلی (یک بار آبیاری در مرحله اوایل گرده افشانی) بود. سطوح مختلف تنظیم کننده های رشد در 9 غلظت شامل شاهد (محلول پاشی با آب مقطر)(R1) ، غلظت 3 میلی مولار سالیسیلیک اسید(R2) ، غلظت 6 میلی مولار سالیسیلیک اسید(R3) ، غلظت 3/0 میلی مولار جاسمونیک اسید (R4)، غلظت 6/0 میلی مولار جاسمونیک اسید (R5) ، غلظت 3 میلی مولار سالیسیلیک اسید و 3/0 میلی مولار جاسمونیک اسید(R6) ، غلظت 6 میلی مولار سالیسیلیک اسید و 6/0 میلی مولار جاسمونیک اسید (R7)، غلظت 6 میلی مولار سالیسیلیک اسید و 3/0 میلی مولار جاسمونیک اسید(R8) ، غلظت 3 میلی مولار سالیسیلیک اسید و 6/0 میلی مولار جاسمونیک اسید (R9) به عنوان سطوح فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که در شرایط آبیاری تکمیلی، فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان پراکسیداز (73 درصد)، محتوی رنگیزه های فتوسنتزی، ارتفاع بوته (حدود 48 درصد)، تعداد پنجه در بوته (حدود 16 درصد)، تعداد دانه در سنبله (4/25 درصد)، وزن هزار دانه (8 درصد)، عملکرد دانه (6/31 درصد)، عملکرد بیولوژیک (1/13 درصد)، شاخص برداشت (12 درصد) و درصد عناصر معدنی دانه نسبت به شاهد (بدون آبیاری) افزایش یافت. همچنین محتوی مالون دآلدئید (حدود 41 درصد)، میزان پرولین (33 درصد)، کربوهیدرات های محلول در آب و الکل و پروتئین های محلول، در شرایط آبیاری تکمیلی نسبت به شرایط دیم کاهش پیدا کردند. بهترین ترکیب تیماری مورد استفاده، کاربرد غلظت دوم سالیسیلیک اسید (6 میلی مولار) و غلظت دوم جاسمونیک اسید (6/0 میلی مولار) در شرایط آبیاری تکمیلی تعیین شد. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که اگر چه تنش خشکی عملکرد دانه گندم را کاهش داد، لیکن تنظیم کننده های رشد توانستند بخشی از این افت عملکرد (40 درصد) را جبران کنند. لذا محلول پاشی سالیسیلیک اسید و جاسمونیک اسید به عنوان رهیافتی برای افزایش تولید در شرایط کمبود آب قابلیت بررسی را دارا می باشد.
  7. تاثیر محلول پاشی کود اوره فیت در مرحله رشد زایشی بر عملکرد و کیفیت دانه دو رقم ذرت
    1400
    به منظور بررسی تاثیر محلول پاشی کود یوره فیت در مرحله رشد زایشی بر عملکرد وکیفیت دانه دو رقم ذرت، آزمایشی در یکی از مزارع شهرستان اسلام آباد غرب، در سال زراعی 1398 به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار اجرا شد. فاکتورهای آزمایشی شامل دو رقم سینگل کراس 703 و 704 و پنج سطح محلول پاشی با کود اوره شامل شاهد (آب مقطر)، 5/0، 1، 5/1 و 2 لیتر در هکتار کود اوره بود. محلول پاشی در ابتدای مرحله رشد زایشی توسط کود مایع یوره فیت انجام شد. نتایج نشان داد وزن خشک کل اندام های رویشی به طور معنی داری در رقم سینگل کراس 704 بیشتر از 703 و کارایی انتقال مجدد ماده خشک در رقم سینگل کراس 703 بیشتر از 704 بود. در کاربرد و افزایش غلظت مصرف کود نیتروژن، صفات مورفولوژیکی، اجزای عملکرد، عملکرد، درصد و عملکرد پروتئین دانه روندی افزایشی و انتقال مجدد ماده خشک و کارایی آن کاهش داشتند. نتایج نشان داد بیشترین شاخص سطح برگ، تعداد دانه در بلال و عملکرد پروتئین دانه به غلظت 2 لیتر در هکتار کود اوره مربوط بود که به ترتیب نسبت به تیمار شاهد، افزایش 14/25، 12/17 و 40/63 درصدی داشتند. کمترین انتقال مجدد ماده خشک و کارایی انتقال مجدد ماده خشک نیز در غلظت 2 لیتر در هکتار کود اوره مشاهده شد که نسبت به تیمار شاهد کاهش معنی دار 21/31 و 46/44 درصدی داشت. بیشترین عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک به ترتیب با میانگین 18/9181 و 21/17165 کیلوگرم در هکتار به هر دو رقم تحت غلظت 2 لیتر در هکتار مربوط بود. همچنین نتایج تحقیق حاضر نشان داد بین دو رقم مورد مطالعه، از نظر خصوصیات جوانه زنی همچون درصد و سرعت جوانه زنی، طول گیاهچه و قوه نامیه بذر، تفاوت معنی داری مشاهده نشد اما کاربرد و افزایش غلظت مصرف کود اوره موجب افزایش معنی دار این صفات گردید. در مجموع، دو رقم مورد بررسی تقریبا واکنش یکسانی نسبت به محلول پاشی کود اوره نشان دادند و با محلول پاشی کود اوره در مرحله زایشی، شاخص و دوام سطح برگ افزایش یافت که باعث کاهش انتقال مجدد ماده خشک و افزایش عملکرد و کیفیت دانه و بهبود خصوصیات جوانه زنی بذر شد.
  8. ارزیابی انتقال مجدد نیتروژن از اندام های رویشی و ارتباط آن با مقاومت به تنش کم آبی در چند رقم گندم
    1400
    در زراعت دیم بسیاری از عوامل و پدیده ها با وجود اثرگذاری، غیر قابل کنترل و یا قابل تعدیل هستند. در نواحی مدیترانه ای مراحل پایانی رشد گندم با تنش خشکی مواجه است در چنین شرایطی بهره گیری از آبیاری تکمیلی می تواند سبب بهبود عملکرد این محصول گردد. بعد ازآبیاری، نیتروژن به عنوان مهم ترین عامل موثر در افزایش عملکرد کمی و کیفی گندم شناخته می شود. به منظور بررسی تاثیر آبیاری تکمیلی در دو سطح دیم (شاهد) و آبیاری در مرحله بوتینگ و مصرف کود نیتروژن در سه سطح (50 کیلوگرم اوره، 100 کیلوگرم اوره، 100 کیلوگرم اوره به علاوه محلول پاشی 20 کیلوگرم اوره در مرحله خوشه رفتن) روی عملکرد و اجزای عملکرد و ارتباط آن با انتقال مجدد ماده خشک سه رقم گندم (سرداری، آذر2 و ریژاو) آزمایشی در سال زراعی 96-1395 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان به صورت کرت های دوبار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. نتایج آزمایش نشان داد، آبیاری تکمیلی سبب افزایش مقدار کلروفیل a، کلروفیل b، ماده خشک انتقال مجدد یافته، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه شد. رقم ریژاو تعداد دانه و عملکرد بیشتری نسبت به آذر2 و سرداری داشت. سطوح مختلف کود نیتروژن تاثیر معنی داری بر کارآیی انتقال مجدد ماده خشک ساقه + غلاف برگ، سنبله، انتقال مجدد کل و سهم انتقال مجدد در عملکرد دانه گذاشت. افزایش مصرف کود نیتروژن و محلول پاشی آن در مرحله خوشه رفتن منجر به افزایش پروتئین دانه گردید. نتایج آزمایش نشان داد، آبیاری تکمیلی سبب افزایش مقدار ماده خشک انتقال مجدد یافته، عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه شد. رقم ریژاو تعداد دانه و عملکرد بیشتری نسبت به آذر2 و سرداری داشت. سطوح مختلف کود نیتروژن تاثیر معنی داری بر کارآیی انتقال مجدد ماده خشک ساقه + غلاف برگ، سنبله، انتقال مجدد کل و سهم انتقال مجدد در عملکرد دانه گذاشت. افزایش مصرف کود نیتروژن و محلول پاشی آن در مرحله خوشه رفتن منجر به افزایش پروتئین دانه گردید.
  9. اثر غلظت های مختلف سالیسیلیک اسید و براسینواستروئید بر رشد، عملکرد و کیفیت دانه گیاه بالنگو ی شهری (Lallemantia iberica) تحت تنش کم آبی
    1400
    تنش خشکی یکی از مهم ترین تنش های غیرزیستی است که اثرات منفی قابل توجهی بر رشد و عملکرد گیاهان دارد. کاربرد تنظیم کننده های رشد مانند سالیسیلیک اسید و براسینواستروئید می تواند در افزایش مقاومت گیاهان به تنش های زیستی و غیرزیستی موثر باشد. بالنگوی شهری (Lallemantia iberica) یکی از گیاهان دارویی- روغنی ارزشمند از خانواده Lamiaceae است. بنابراین، با در نظر گرفتن مشکلات کم آبی کشور و استفاده گسترده از بالنگوی شهری در صنایع مختلف، این تحقیق به منظور بررسی اثر سالیسیلیک اسید و براسینواستروئید بر پاسخ های فیزیولوژیکی، اجزای عملکرد و عملکرد دانه و کیفیت دانه بالنگوی شهری تحت شرایط کمبود آب به اجرا درآمد. در این تحقیق، دو آزمایش مزرعه ای مجزا به-صورت کرت های خرد شده بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال های 1396 و 1397 در مزرعه تحقیقاتی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان زنجان اجرا گردید. در هر دو آزمایش، کم آبیاری به عنوان عامل اول در سه سطح شامل آبیاری معمولی یا شاهد، قطع آبیاری از آغاز گلدهی تا پایان رسیدگی و قطع آبیاری از آغاز شاخه دهی یعنی ظهور ششمین جفت برگ ساقه اصلی تا پایان رسیدگی در نظر گرفته شد. عامل دوم در آزمایش اول، محلول پاشی سالیسیلیک اسید با غلظت های 1 ،2 و 3 میلی مولار و شاهد (محلول-پاشی با آب مقطر) و در آزمایش دوم، محلول پاشی با براسینواستروئید با غلظت های 5/0، 1 و 5/1 میکرومولار و شاهد (محلول پاشی با آب مقطر) بودند. تیمارهای آبیاری و محلول پاشی به ترتیب در کرت های اصلی و فرعی قرار گرفتند. در آزمایش اول، قطع آبیاری از مرحله شاخه دهی و گل دهی موجب افت محتوای نسبی آب برگ، شاخص پایداری غشاء، غلظت رنگدانه های فتوسنتزی، سرعت فتوسنتز، هدایت روزنه ای، سرعت تعرق و غلظت پروتئین های محلول برگ و افزایش محتوای پراکسیدهیدروژن، مالون دی آلدئید، تجمع پرولین و قندهای محلول، فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز، پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز و پلی فنل اکسیداز شد. محلول پاشی سالیسیلیک اسید سبب بهبود مقادیر صفات ذکر شده گردید. نتایج تجزیه مرکب داده های دوسال نشان داد که قطع آبیاری از مراحل شاخه دهی و گل دهی موجب کاهش معنی دار اغلب صفات رشدی بالنگوی شهری مانند ارتفاع گیاه، طول ریشه، تعداد شاخه جانبی، طول گل آذین، تعداد چرخه گل، تعداد کپسول و دانه در بوته، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیکی و شاخص برداشت شد. کاربرد سالیسیلیک اسید موجب بهبود تعداد چرخه گل، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و شاخص برداشت گردید. قطع آبیاری از مراحل شاخه دهی و گل دهی به بعد سبب افت معنی دار درصد و عملکرد پروتئین و عملکرد موسیلاژ دانه در هر دو سال و درصد روغن در سال دوم شد درحالی که تنش کم آبیاری موجب افزایش درصد موسیلاژ، در هر دو سال و درصد روغن دانه در سال اول شد. کاربرد سالیسیلیک اسید به ویژه با غلظت 2 میلی مولار اثر مثبتی بر افزایش درصد روغن دانه داشت. همچنین، قطع آبیاری از مراحل شاخه دهی و گلدهی نسبت به شرایط آبیاری کامل به طور معنی داری سبب کاهش مقادیر اسیدهای چرب غیراشباع و افزایش اسیدهای چرب اشباع روغن دانه شد. کاربرد سالیسیلیک اسید در شرایط محدودیت آبیاری به ویژه با غلظت 2 میلی مولار موجب افزایش اسیدهای چرب غیراشباع اولئیک و لینولئیک و کاهش اسیدهای چرب اشباع استئاریک و پالمیتیک شد. در آزمایش دوم، کم آبیاری سبب افت محتوای نسبی آب برگ، پایداری غشاء، غلظت کلروفیل های a،b ، کل و کاروتنوئید، سرعت فتوسنتز، هدایت روزنه ای، سرعت تعرق و محتوای پروتئین های محلول برگ و افزایش تجمع پراکسید هیدروژن، مالون دی آلدئید، غلظت پرولین و قندهای محلول و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدان گردید. کاربرد براسینواستروئید موجب افزایش محتوای کلروفیل کل برگ، سرعت فتوسنتز، هدایت روزنه ای، سرعت تعرق، فعالیت آنزیم های آنتی-اکسیدان، تجمع پرولین و قندهای محلول و نیز افت محتوای پراکسید هیدروژن گردید. نتایج آزمایش حاکی از آن بود که کم آبیاری تعداد چرخه گل در بوته، تعداد کپسول در هر چرخه گل، تعداد کپسول در بوته، تعداد دانه در هر چرخه گل، تعداد دانه در بوته، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیکی و دانه و شاخص برداشت گیاه را کاهش داد. محلول پاشی با براسینواستروئید اثر معنی داری بر این صفات نداشت. تحت تیمارهای قطع آبیاری در مراحل گل دهی و شاخه-دهی، درصد و عملکرد روغن و پروتئین و عملکرد موسیلاژ دانه کاهش یافت، اما درصد موسیلاژ به طور معنی داری افزایش پیدا کرد. کاربرد براسینواستروئید موجب بهبود درصد روغن و افت درصد پروتئین دانه شد. تیمار قطع آبیاری در مراحل گلدهی و نیز شاخه دهی به کاهش درصد اسیدهای چرب اولئیک، لینولئیک، لینولنیک و نیز مجموع اسیدهای چرب
  10. اثر پرایمینگ بذر بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیک، عملکرد و اجزای آن در سه رقم گندم (Triticum aestivum L.) دیم
    1400
    به منظور بررسی اثر تیمارهای پرایمینگ بذر روی برخی ویژگی های مورفوفیزیولوژیک، عملکرد و اجزای عملکرد در سه رقم گندم نان ریژاو، سرداری و کریم مطالعه ای در شرایط آزمایشگاه، گلخانه، لوله های گلدانی داخل مزرعه و مزرعه به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی و بلوک کامل تصادفی با 4 و 3 تکرار در سال های 95-1394 و 96-1395 در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی کرمانشاه انجام شد. در مطالعات آزمایشگاهی و گلخانه ای، 40 تیمار پرایمینگ بذر شامل، پرایمینگ هورمونی: اکسین (ایندول بوتیریک اسید)، جیبرلیک اسید، سالیسیلیک اسید و سیتوکنین (کینتین) با غلظتهای 100، 150 و 200 میلی گرم بر لیتر، 24- اپی براسینولید با غلظت های 5/0، 1 و 5/1 میلی گرم بر لیتر و توفوردی با غلظت های 10، 50 و 100 میکرومولار به عنوان تنظیم کننده های رشد گیاهی، اسموپرایمینگ : کلرید کلسیم و کلرید پتاسیم با غلظت های 50، 75 و 100 میلی مول در لیتر و پلی اتیلن گلیکول (PEG4000) با غلظت های 5، 5/7 و 10 درصد وزنی- حجمی، پرایمینگ غذایی شامل سولفات روی آبدار با غلظت های 1/0، 3/0 و 5/0 درصد وزنی- حجمی، اوره با غلظت های 2، 4 و 6 گرم در لیتر، آسکوربیک اسید و مایواینوزیتول با غلظت های 100، 150 و 200 میلی گرم بر لیتر و یک سطح هیدروپرایمینگ با آب مقطر یک بار تقطیر شده و یک تیمار شاهد (بدون پرایمینگ) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. از میان این تیمارهای پرایمینگ بذر، 11 تیمار بر اساس نتایج حاصل از آزمایشات آزمایشگاهی و گلخانه ای برای بخش مزرعه ای انتخاب گردید. آزمایش دو ساله به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی اجرا شد. بر اساس نتایج، در کشت پتری دیش در آزمایشگاه تفاوت معنی داری بین تیمارهای پرایمینگ بذر در هر سه رقم گندم وجود داشت. بیشترین وزن خشک اندام هوایی و ریشه در شرایط کشت آزمایشگاهی به ترتیب به تیمارهای 1/0 درصد سولفات روی و 200 میلی گرم بر لیتر جیبرلیک اسید مربوط بود. بیشترین درصد جوانه زنی در تیمار 5/7 درصد پلی اتیلن گلیکول 4000 بدست آمد. در شرایط کاشت گلخانه ای بیشترین وزن خشک اندام هوایی و ریشه به ترتیب به تیمارهای 2 گرم در لیتر اوره و 100 میلی گرم بر لیتر آسکوربیک اسید مربوط بود. در کاشت لوله های گلدانی داخل مزرعه بیشترین طول، وزن خشک، حجم و چگالی ریشه و محتوای نسبی آب برگ و سطح برگ پرچم، وزن خشک شاخساره و ارتفاع گیاه به ترتیب در تیمارهای پرایمینگ بذر اوره با غلظت 4 گرم در لیتر و سولفات روی 3/0 درصد به دست آمد. نتایج دو ساله مزرعه نشان داد بیشترین میانگین عملکرد دانه از رقم ریژاو تحت تیمار پرایمینگ بذر با اوره 4 گرم در لیتر به دست آمد که برابر 4/2801 کیلوگرم در هکتار (افزایش 30/11 درصدی نسبت به شاهد بدون پرایم) بود. بیشترین عملکرد بیولوژیک به تیمار ترکیب رقم سرداری و اوره 4 گرم در لیتر برابر 7/8206 کیلوگرم در هکتار (افزایش 47/7 درصدی نسبت به شاهد بدون پرایم) مربوط بود. بیشترین وزن هزاردانه برابر 5/39 گرم (افزایش 87/5 درصدی نسبت به شاهد بدون پرایم) بود که از رقم سرداری تحت تاثیر تیمارهای پرایمینگ بذر با سولفات روی 3/0 درصد حاصل شد. بیشترین میانگین درصد پروتئین دانه از رقم کریم و تیمارهای اوره با غلظت 4 گرم در لیتر، آسکوربیک اسید و جیبرلیک اسید با غلظت 100 میلی گرم بر لیتر به ترتیب با افزایش 36/4، 36/4 و 27/3 درصدی نسبت به شاهد به دست آمد. بر اساس مجموع صفات اندازه‎گیری شده بخش شاخساره، ریشه، عملکرد و پروتئین دانه، تیمارهای غذایی اوره با غلظت 4 گرم در لیتر، سولفات روی با غلظت 3/0 درصد، آسکوربیک اسید با غلظت 100 میلی گرم بر لیتر و کلرید پتاسیم 100 میلی مولار به‎عنوان تیمارهای مناسب و برتر پرایمینگ بذر تحت شرایط دیم در این تحقیق شناسایی شدند.
  11. تاثیر روش های خاک ورزی روی برخی خصوصیات فیزیولوژیک و عملکرد دانه چهار رقم نخود در شرایط دیم
    1399
    به منظور ارزیابی تاثیر روش های خاک ورزی روی برخی خصوصیات فیزیولوژیک و عملکرد دانه چهار رقم نخود در شرایط دیم، آزمایشی به صورت کرت های یک بار خرد شده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان در سال زراعی 98-1397 اجرا شد. خاک ورزی در سه سطح شامل تیمارهای بدون خاک ورزی (کشت مستقیم)، حداقل خاک ورزی و خاک ورزی رایج به عنوان فاکتور اصلی و ارقام نخود شامل چهار رقم آسکان، منصور، عادل و گکسو از تیپ کابلی، به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که بیشترین محتوای نسبی آب برگ قبل از گلدهی به رقم آسکان تحت تیمار خاک ورزی شخم حداقل و شخم رایج تعلق داشت. رقم آسکان تحت تیمار بدون خاک ورزی با میانگین 25/6 بیشترین میزان کلروفیل a را به خود اختصاص داد و با سایر تیمارها تفاوت معنی داری نشان داد. نتایج نشان داد که رقم آسکان در هر سه تیمار خاک-ورزی بیشترین سرعت رشد محصول و بیشترین ماده خشک تجمعی در طی فصل رشد را به خود اختصاص داد. رقم آسکان با میانگین 6/93 گرم در مترمربع و رقم عادل نیز با میانگین 56 گرم در مترمربع به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد دانه را به خود اختصاص دادند. در بین ارقام، رقم عادل کمترین نرخ تولید ماده خشک را داشت. رقم آسکان با میانگین 01/181 گرم در مترمربع بیشترین و رقم عادل با میانگین 79/107 گرم در مترمربع کمترین عملکرد بیولوژیک را داشتند. گیاهان تحت تیمار خاک ورزی شخم رایج با متوسط 81/81 و تیمار خاک ورزی شخم حداقل با متوسط 57/65 گرم در مترمربع به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد دانه را تولید کردند. اگرچه تمام تیمارهای خاک ورزی در یک گروه آماری قرار گرفتند، اما اعمال خاک ورزی حداقل و بدون خاک ورزی به ترتیب باعث افت 85/19 و 5/13 درصدی عملکرد دانه نسبت به تیمار خاک ورزی رایج گردید. تیمارهای خاک ورزی رایج و بدون شخم به ترتیب بیشترین و کمترین عملکرد بیولوژیک را به خود اختصاص دادند. در تحقیق حاضر، در بین ارقام مورد مطالعه تحت شرایط دیم، رقم آسکان از عملکرد بالاتری برخوردار بود. خاک ورزی حداقل نیز به دلیل کاهش هزینه های آماده سازی زمین و افزایش درصد رطوبت خاک می تواند تحت شرایط دیم پیشنهاد منطقی باشد.
  12. بررسی رابطه صفات نموی با تحمل به تنش خشکی آخر فصل در ژنوتیپهای گندم دوروم
    1399
    تنش خشکی آخر فصل از مهمترین عوامل تاثیر گذار در تولید گندم دوروم )durum. var turgidum TriticumDesf ).است. لذا با هدف شناسایی الینهای جدید متحمل به این تنش، تعداد 154 الین گندم دوروم در شرایطآبیاری بهینه و تنش خشکی آخر فصل )قطع آبیاری از مرحله آبستنی یا 5.4=Z )در ایستگاه تحقیقات کشاورزی اسالم آباد غرب طی سال های 92-1391 و 93-1392 کشت شدند. براساس عملکرد دانه دو محیط، شاخصهای تحمل به خشکی محاسبه شد. بین الینهای مورد بررسی تنوع باالیی برای عملکرد و شاخصهای تحمل به خشکی مشاهده د. تجزیهخوشهای الینها را در 6 گروه جای داد. تعداد 12 الین با قرار گرفتن در یک گروه، براساس بیشتر شاخصهای تحمل به خشکی و عملکرد دو محیط نسبت به دیگر گروهها برتر بودند. نتایج تجزیه همولفه های اصل الین های برتر نشان داد الینهایG41 ،G116 ،G123 و G199 بهترین الینها برای تحمل به خشکی آخر فصل بوده و در شرایط آبیاری بهینه نیز عملکرد مطلوبی داشتند. از طرف دیگر الینهای G50 ،G46 و G38 برای شرایط بهینه مناسب بوده و واجد تحمل به تنش آخر فصل نیز بودند. الینهای G29 وG157 هرچند در بین الینهای برتر بودند، اما تحمل به تنش پایینی نشان دادند و برای شرایط بهینه مناسب بودند. الینهای G105 ،G93 و G159 به شرایط تنش انتهایی متحمل بودند، اما در شرایط بهینه عملکرد پایینی داشتند. بطورکلی چهار الین به شماره های G41 ،G116 ،G123 وG199 ،بویژه الین G116 ،پتانسیل تولید رقم برای تنش خشکی انتهای فصل را داشته و برای شرایط منطقه مورد مطالعه یا مناطق مشابه قابل توصیه می باشند.
  13. بررسی برخی صفات فیزیولوژیکی مرتبط با مقاومت به خشکی در ژنوتیپ های گندم نان
    1399
    به منظور مطالعه برخی صفات مورفو- فیزیولوژیک و عملکرد دانه 20 ژنوتیپ گندم نان و انتخاب مقاوم ترین ژنوتیپ از بین ژنوتیپ های مورد مطالعه تحت شرایط دیم، آزمایشی در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان طی دو سال زراعی (1394-1393 و 1395-1394) اجرا شد. صفات مورد بررسی در این تحقیق شامل طول ریشه، وزن خشک ریشه، درصد جذب نور، راندمان مصرف نور، محدودیت منبع، اجزای عملکرد و عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت گندم بودند. بیشترین طول ریشه به ترتیب به ژنوتیپ های 2، 15، آذر2، کراس سبلان، 45، 17 و تودار اختصاص پیدا کرد و از نظر وزن خشک ریشه، ژنوتیپ سی وسه مرده نسبت به سایر ژنوتیپ ها برتری داشت. بالاترین ماکزیمم درصد جذب نور طی دو سال (میانگین دو سال) به ژنوتیپ 25 اختصاص یافت و حداکثر راندمان مصرف نور به ژنوتیپ ریژاب تعلق داشت. با توجه به نتایج آزمایش، ژنوتیپ 48 دارای کمترین شاخص حساسیت به تنش خشکی (SSI) و شاخص تحمل (TOL) بود ولی بیشترین شاخص تحمل به تنش (STI) و بیشترین شاخص ثبات عملکرد (YSI) را داشت. بالاترین شاخص عملکرد (YI) به ژنوتیپ های سی و سه مرده، 30 و آذر 2 تعلق داشت. تمام ژنوتیپ ها با محدودیت منبع مواجه بودند اما کم ترین محدودیت منبع با محدودیت تقریباً 1 درصد به ژنوتیپ 11 مربوط بود. از نظر اجزای عملکرد دانه، بیشترین تعداد خوشه در مترمربع، تعداد دانه در خوشه، تعداد دانه در سنبلچه و وزن هزار دانه به ترتیب در ژنوتیپ های سی وسه مرده، کراس سبلان، 30 و تودار به دست آمد. بیشترین تعداد سنبلچه در خوشه به ترتیب به ژنوتیپ های 3 و کراس سبلان تعلق داشت. طبق نتایج به دست آمده در این آزمایش، بیشترین میانگین عملکرد دانه در دو سال به ترتیب در ژنوتیپ های آذر 2، 30 و 11 حاصل گردید. ژنوتیپ های سی وسه مرده و 30 دارای بیشترین عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت محصول بودند. همبستگی مثبت و معنی داری در سطح احتمال 1 درصد بین میانگین عملکرد دانه و صفاتی از قبیل عملکرد بیولوژیک، وزن هزار دانه، راندمان مصرف نور و کربوهیدرات های محلول در آب وجود داشت. با توجه به نتایج بررسی مقادیر صفات در این تحقیق از بین ژنوتیپ ها بیشترین عملکرد دانه در ژنوتیپ آذر2 به دست آمد و می توان این ژنوتیپ را به عنوان بهترین ژنوتیپ در بین ژنوتیپ ها مورد مطالعه تحت شرایط دیم در این تحقیق معرفی نمود.
  14. تاثیر نیترو پروساید سدیم بر رشد، عملکرد و کیفیت دانه سه رقم نخود (Cicer arietinum L.) در شرایط دیم
    1399
    به منظور ارزیابی تاثیر نیتروپروساید سدیم بر رشد، عملکرد و کیفیت دانه سه رقم نخود در شرایط دیم آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 12 تیمار و 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان در بهار سال 1396 اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: محلول پاشی گیاه توسط نیتروپروساید سدیم در غلظت های مختلف (0، 150، 300، 450 میکرو مولار) و نوع رقم (آزاد، آرمان و پیروز). نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که محلول پاشی گیاه با غلظت 450 میکرومولار SNP محتوی کلروفیل (a +b وکل)، کارتنوئید و همچنین محتوی مالون دی آلدئید را نسبت به شاهد افزایش داد. بیشترین محتوی پرولین در غلظت 150 میکرومولار SNP در رقم آزاد به دست آمد اما غلظت های بیشتر از 150 میکرومولار محتوی پرولین را کاهش داد. بیشترین محتوی کربوهیدرات های محلول در آب و الکل در غلظت 300 میکرومولار SNP به دست آمد. بیشترین فعالیت آنزیم های پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز در غلظت 300 میکرومولار SNP حاصل گردید. رقم آزاد به لحاظ ارتفاع بوته و تعداد شاخه گل-دهنده نسبت به دو رقم دیگر(آرمان، پیروز) برتری داشت. غلظت های 150 و 300 میکرومولار SNP سبب بهبود طول و وزن خشک ریشه نسبت به شاهد گردید. کاربرد غلظت های 150 و 300 میکرومولار SNP باعث افزایش تعداد غلاف در بوته شد اما غلظت های بیشتر از 300 میکرومولار SNP تعداد غلاف در بوته را کاهش داد. بیشترین تعداد دانه در غلاف در غلظت 150 میکرومولار SNP به دست آمد. بیشترین وزن هزار دانه و همچنین شاخص برداشت در غلظت 300 میکرومولار SNP حاصل گردید. بیشترین عملکرد دانه در غلظت 300 میکرومولارSNP به دست آمد و در مقایسه با شاهد موجب 18/22 درصد افزایش عملکرد گردید. محلول پاشی گیاه با غلظت 300 میکرومولار SNP محتوی فسفر، روی، مس، درصد نیتروژن و درصد پروتئین دانه را نسبت به شاهد افزایش داد. کاربرد غلظت 150 میکرومولار SNP محتوی پتاسیم و منگنز را نسبت به شاهد افزایش داد. با توجه به نتایج تحقیق، بهترین غلظت کاربرد نیتروپروساید سدیم برای صفات کربوهیدرات های محلول در آب و الکل، فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و پراکسیداز و محتوی عناصر معدنی فسفر، مس، روی، درصد نیتروژن و درصد پروتئین دانه، طول و وزن ریشه، تعداد غلاف، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و شاخص برداشت غلظت 300 میکرومولار تعیین شد. کاربرد این غلظت از نیتروپروساید سدیم توانست اثرات کمبود آب بر رشد، عملکرد و خصوصیات کیفی دانه را کاهش دهد.
  15. رابطه صفات مورفوفیزیولوژیک ریشه با اندامهای هوایی و عملکرد گندم نان تحت تنش خشکی
    1398
    تنش خشکی بر تغییر توزیع مادهی خشک بین ریشه و اندام هوایی تاثیر دارد. به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف تنش خشکی (MPa 1/0 -به عنوان شاهد، MPa 39/0 ،-MPa 5/1 -و بدون آبیاری) بر توزیع مادهی خشک در هشت رقم گندم، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان اجرا گردید. در مرحله ی ساقه روی در عمق 30-0 ارقام حساس وزن ریشه ی بیشتری از ارقام متحمل داشتند اما در عمق 60-30 وزن ریشه در ارقام متحمل افزایش نشان داده و در لایه ی انتهایی 90-60 وزن ریشهی تقریباً یکسانی بین دو گروه به دست آمد. همچنین در این مرحله با افزایش وزن ریشه وزن اندام هوایی افزایش یافت. در مرحلهی گرده افشانی در کلیهی ارقام با افزایش تنش وزن ریشه در لایه ی سطحی و وزن اندام هوایی کاهش داشت. در این مطالعه با افزایش تنش نسبت ریشه به اندام هوایی افزایش نشان داد که نشان از تاثیر بیشتر تنش خشکی روی اندام هوایی بود. میانگین نسبت ریشه به اندام هوایی از تیمار شاهد به تیمار بدون آبیاری در بهترتیب معادل 12/0 ،14/0 ،15/0 و 35/0 بود. با افزایش تنش نسبت ریشه به اندام هوایی در ارقام حساس 68 درصد و در ارقام متحمل 58 درصد افزایش نشان داد. با افزایش تنش محتوای نسبی آب برگ در ارقام حساس 45 و در ارقام متحمل 16 درصد کاهش داشت. با توجه به نتایج این تحقیق سهم ریشه و اندام هوای از ماده ی خشک کل در تیمار آبیاری مطلوب بهترتیب 11 و 89 درصد و در تیمار بدون آبیاری 25 و 75 درصد بود.
  16. بررسی تاثیر آبیاری بارانی و دورهای مختلف آبیاری قطره ای وکاربرد برخی تنظیم کننده های رشد بر عملکرد غده و ویژگی های مورفوفیزیولوژیکی سیب زمینی (solanum tuberosum)
    1398
    هورمون های گیاهی به عنوان یک ابزار قوی و پایدار در کاهش اثر نامطلوب تنش های زنده و غیرزنده در گیاهان شناخته شده اند که در تنظیم دامنه وسیعی از فرایندهای مورفوفیزیولوژیک و بیوشیمیایی موثر در توزیع مواد پرورده و ظرفیت تولید غده سیب زمینی نقش دارند. خشکی یکی از مهم ترین تنش های محیطی است که رشد گیاهان را از طریق تاثیر بر فرآیندهای فیزیولوژیکی محدود می کند. با توجه به روند توسعه روش های آبیاری بارانی و قطره ای، این تحقیق به منظور بررسی تاثیر آبیاری بارانی و دورهای مختلف آبیاری قطره ای در فواصل یک، دو، سه، چهار، پنج و شش روز یکبار وکاربرد برخی تنظیم کننده های رشد (اپی براسینولید، اسید جیبرلیک و استیل سالیسیلیک اسید) در مرحله تشکیل غده بر عملکرد و ویژگی های مورفوفیزیولوژیکی سیب زمینی رقم بانبا در بهار و تابستان 1394و 1395 به صورت مزرعه ای در شهرستان ملایر استان همدان به شکل کرت های خرد شده بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. براساس نتایج دو ساله این پژوهش، بیشترین عملکرد غده، شاخص برداشت و کارایی مصرف آب از تیمار آبیاری قطره ای هرروز و 2روز یکبار و محلولپاشی اپی براسینولید به دست آمد. روش آبیاری قطره ای موجب صرفه جویی در مصرف آب (40 درصد) در مقایسه با روش بارانی شد. نتایج نشان داد با افزایش دورهای آبیاری ارتفاع بوته 32% کاهش یافت. در این آزمایش، محلول پاشی تنظیم کننده های رشد اثرات منفی تنش خشکی ناشی از افزایش دور آبیاری را کاهش داد و محلول پاشی با اپی براسینولید بیشتر از سایر تنظیم کننده های رشد مقدار کلروفیل کل و کاروتنوئید را نسبت به شاهد افزایش داد. با افزایش دور آبیاری قدر مطلق پتانسیل اسمزی برگ افزایش یافت به طوری که بیشترین میزان پتانسیل اسمزی برگ از تیمار آبیاری قطره ای 6 روز یکبار و محلولپاشی اپی براسینولید و کمترین آن از تیمار آبیاری قطره ای هرروز یکبار و شاهد حاصل شد. افزایش دور آبیاری قطره ای فعالیت آنزیم های پراکسیداز، سوپر اکسیددیسموتاز و مقدار کربوهیدرات های محلول برگ و غده را افزایش داد. محلولپاشی با اپی براسینولید مقدار کربوهیدرات محلول برگ را به ترتیب 18 و 14درصد و مقدارکربوهیدرات محلول در غده را 20 و 11 درصد نسبت به شاهد افزایش داد. بر اساس نتایج به دست آمده آبیاری قطره ای هرروز و 2 روز یکبار و محلولپاشی اپی براسینولید به عنوان بهترین دور آبیاری و تنظیم کننده رشد در شرایط این آزمایش معرفی شدند.
  17. تاثیر کودهای زیستی و شیمیایی بر عملکرد و کیفیت سیاهدانه (Nigella sativa L.) تحت سطوح مختلف آبیاری
    1397
    به منظور بررسی مدیریت تلفیقی کودهای شیمیایی و کودهای زیستی تحت تنش خشکی و تاثیر آن بر عملکرد و خصوصیات کیفی سیاهدانه آزمایشی به صورت اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار در بهار سال 1395 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان اجرا شد. در این آزمایش، سطوح آبیاری شامل آبیاری به میزان 100 درصد و 70 درصد نیاز آبی گیاه (تنش کمبود آب) به عنوان فاکتور اصلی و سطوح مصرف توام کودهای شیمیایی و کودهای زیستی شامل کاربرد 100 درصد کودهای شیمیایی، 80 درصد کودهای شیمیایی + کودهای زیستی، 60 درصد کودهای شیمیایی + کودهای زیستی، 40 درصد کودهای شیمیایی + کودهای زیستی و شاهد (بدون کود) به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شد. صفات محتوای رطوبت نسبی آب برگ، شاخص پایداری غشاء، پراکسیداسیون لیپیدی غشاء، پرولین، کربوهیدرات ها و پروتئین های محلول برگ، محتوای کلروفیل برگ، ارتفاع بوته، تعداد شاخه های جانبی و گل دهنده، عملکرد و اجزای عملکرد دانه، درصد و عملکرد اسانس و روغن، پروتئین، فسفر و پتاسیم دانه اندازه گیری شدند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد نسبت های مختلف کودهای شیمیایی + کودهای زیستی و نیز تنش خشکی، اثر معنی داری بر صفات مورد مطالعه داشت. آبیاری به میزان 70 درصد نیاز آبی گیاه باعث کاهش عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و وزن هزار دانه به ترتیب به میزان 27، 29/21 ، 49/7 درصد نسبت به آبیاری کامل شد. بیشترین عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، وزن هزاردانه، عناصر پتاسیم و فسفر دانه با کاربرد توام60 درصد کودهای شیمیایی + کودهای زیستی حاصل شد. نتایج گویای افزایش 5/7 درصدی عملکرد دانه با کاربرد توام60 درصد کودهای شیمیایی + کودهای زیستی نسبت به مصرف 100 درصد کودهای شیمیایی بود. بالاترین درصد پروتئین دانه در شرایط آبیاری 70 درصد نیاز آبی گیاه و مصرف 60 درصد کودهای شیمیایی + کودهای زیستی به میزان 85/24 درصد بدست آمد. تنش کمبود آب علی رغم کاهش عملکرد اسانس و روغن باعث افزایش درصد اسانس شد. نتایج نشان داد که کاربرد توام کودهای شیمیایی + کودهای زیستی نسبت به مصرف کودهای شیمیایی به تنهایی، باعث افزایش عملکرد دانه، عملکرد روغن و اسانس گردید.
  18. تاثیر تاریخ کاشت و سطوح آبیاری بر رشد و عملکرد سه رقم هیبرید چغندرقند در شهر همدان
    1397
    چغندرقند دارای دوره رشد طولانی و مصرف آب بالایی است. بنابراین برنامهریزی در جهت کاهش مصرف آب و کوتاهتر کردن دوره رشد این محصول، منجر به افزایش بهرهوری در این محصول خواهد شد. به این منظور پژوهشی در مرکز تحقیقات کشاورزی همدان در سال 1395 اجرا گردید. آزمایش بصورت کرت های دو بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل تاریخ کاشت در دو سطح به عنوان کرت اصلی (اردیبهشت و تیرماه)، آبیاری در دو سطح به عنوان کرت فرعی (آبیاری کامل و آبیاری 75% نیاز آبی) و نوع رقم (2 هیبرید زودرس چغندرقند و رقم آریا) نیز به عنوان کرت فرعی- فرعی در نظر گرفته شد. صفات مورد بررسی عبارت بودند از عملکرد ریشه، درصد قند، عملکرد قند، عناصر مضره، فعالیت آنزیم هایی مانند سوپراکسیددیسموتاز و پراکسیداز، محتوی کلروفیل برگ و تعدادی صفات فیزیولوژیک و مورفولوژیک دیگر گیاه. نتایج آزمایش نشان داد اعمال تنش خشکی روی چغندرقند، مقدار کلروفیل برگ را کاهش داد. همچنین تنش خشکی به واسطه افزایش مقدار H2O2 و رادیکال های آزاد اکسیژن، میزان فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و پراکسیداز را افزایش داد. در این آزمایش کشت بهاره، عملکرد ریشه و عملکرد قند بالاتری نسبت به کشت تابستانه داشت. در صورتیکه درصد قند و درصد قند سفید دو تاریخ کاشت اختلاف چندانی با یکدیگر نداشتند. همچنین نتایج حاکی از این بود که کشت بهاره از میزان عناصر مضره سدیم و نیتروژن بیشتری نسبت به کشت تابستانه برخوردار بود، بنابراین ضریب استحصال شکر از ریشه چغندرقند در کشت بهاره کمتر از کشت تابستانه بود و در نتیجه میزان ملاس چغندرقند در کشت بهاره بیشتر بود. اختلاف چندانی از نظر صفات ریشه مانند عملکرد ریشه، عملکرد قند و عملکرد شکر سفید بین تیمار تنش و آبیاری کامل مشاهده نشد. در مورد ارقام، رقم آریا درصد قند و عملکرد ریشه کمتری نسبت به دو هیبرید زودرس داشت و در نتیجه، عملکرد قند آن نیز کمتر بود و ارقام به لحاظ درصد قند سفید اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند. اگرچه راندمان مصرف آب در تاریخ کاشت تیرماه بیشتر از اردیبهشتماه بود، عملکرد ریشه و عملکرد قند در تاریخ کاشت اردیبهشت ماه بیشتر از تیرماه بود. هیبریدهای زودرس، عملکرد قند و راندمان مصرف آب بیشتری نسبت به رقم آریا داشتند. مناسب ترین کارایی مصرف آب به هیبریدهای زودرس چغندرقند در تاریخ کاشت تیرماه و تحت آبیاری 75% نیاز آبی گیاه تعلق داشت.
  19. ارزیابی اثرات برخی محرک های رشد بر عملکرد و صفات فیریولوژیکی سویا
    1396
    تنظیم کننده های رشد گیاهی می توانند تغییراتی در فرآیندهای فیزیولوژیک گیاهان اعمال نمایند. در این مطالعه اثرات برخی محرک های رشد بر عملکرد و صفات فیریولوژیکی سویا مورد ارزیابی قرار گرفت. به این منظور آزمایشی به صورت بلوک های کامل تصادفی با 12 تیمار و سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه دانشگاه کردستان در تابستان 1394 اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل: اسید آسکوربیک (ppm 600)، سالیسیلیک اسید (ppm 100)، ویتاسپرین (3 سی سی در لیتر)، اسید هیومیک (ppm 1000)، برازینواستروئید (ppm 55)، (اسید هیومیک + اسید آسکوربیک)، (اسید هیومیک + سالیسیلیک اسید)، (اسید هیومیک + برازینواستروئید)، (اسید هیومیک+ اسید آسکوربیک+ برازینواستروئید)، (اسید هیومیک + سالیسیلیک اسید + برازینواستروئید)، (اسید هیومیک + اسید آسکوربیک + سالیسیلیک اسید) و شاهد (بدون محلول پاشی) بودند. نتایج نشان داد که محلول پاشی بر صفات مرتبط با عملکرد و اجزای عملکرد و شاخص‎های رشدی تاثیر معنی داری داشتند. حداکثر شاخص سطح برگ و تجمع ماده خشک در تیمار محلول پاشی (اسید هیومیک + سالیسیلیک اسید + اسید آسکوربیک) بدست آمد. کاربرد تیمار محلول پاشی )اسید هیومیک + سالیسیلیک اسید + برازینواستروئید (از لحاظ صفات تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، وزن صد دانه، عملکرد اقتصادی و بیولوژیک نسبت به سایر تیمارهای محلول پاشی و تیمار بدون محلول پاشی (شاهد) برتری داشت که نشان دهنده تاثیر مثبت و افزاینده این محرک ها در شرایط محلول پاشی بر روی گیاه سویا بود. محرک های رشد باعث کاهش محتوی اسید آسکوربیک و سالیسیلیک اسید برگ و پراکسید هیدروژن و هم چنین افزایش درصد پروتئین شاخ و برگ و عملکرد پروتئین اندام های هوایی (شاخ و برگ) و درصد روغن و پروتئین دانه و عملکرد روغن و پروتئین دانه نسبت به تیمار شاهد گردیدند. بنابراین مصرف محرک های رشد به ویژه کاربرد مخلوط (اسید هیومیک + سالیسیلیک اسید + برازینواستروئید) در افزایش عملکرد و کیفیت دانه سویا تحت شرایط آب و هوایی استان کردستان نقش موثری داشت و کاربرد محرک های رشد در این شرایط می تواند مفید و قابل توصیه باشد.
  20. کارایی وجین دستی و علف کش های پاراکوات و گلایفوسیت در مقایسه با پیریدیت برای کنترل علف های هرز نخود( Cicer arietinum L.)
    1396
    به منظور بررسی کنترل علف های هرز مزارع نخود، رقم ILC482 تحت شرایط دیم، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان واقع در 15 کیلومتری دهگلان در بهار 1394 اجرا شد. آزمایش دارای 14 تیمار، پاراکوات با دوز توصیه شده در مرحله ی 4-2 برگی علف های هرز، پاراکوات با50 درصد دوز توصیه شده در مرحله ی 4-2 برگی علف های هرز، گلایفوسیت با دوز توصیه شده در مرحله ی 4-2 برگی علف های هرز، گلایفوسیت با 50 درصد با دوز توصیه شده در مرحله ی 4-2 برگی علف های هرز، لنتاگران با دوز توصیه شده در مرحله ی 4-2 برگی علف های هرز، پاراکوات با دوز توصیه شده قبل از سبز شدن گیاه نخود، گلایفوسیت با دوز توصیه شده قبل از سبز شدن گیاه نخود، پاراکوات با دوز توصیه شده قبل از کاشت بذر، گلایفوسیت با دوز توصیه شده قبل از کاشت بذر، وجین در مرحله استقرار گیاه نخود، وجین در مرحله اوایل گل دهی گیاه نخود، وجین در دومرحله (مرحله استقرار و اوایل گل دهی)، وجین کامل در طول فصل زراعی، شاهد (تداخل کامل علف های هرز) بود. نتایج نشان داد که تیمارهای قبل از کاشت نخود نتوانستند تراکم و وزن خشک علف هرز را کنترل کنند ، اما تیمارهای وجین کامل، وجین در دو مرحله، پاراکوات و لنتاگران و گلایفوسیت در مرحله 4-2 برگی علف هرز در کنترل تراکم و وزن خشک آن ها موفق بوده اند.در بین تیمارهای کنترل شیمیایی، تیمارهای لنتاگران و پاراکوات با دوز توصیه شده در مرحله ی 4-2 برگی علف هرز بیش ترین تاثیر را در کنترل تراکم و وزن خشک علف هرز داشته و به تبع آن سبب افزایش عملکرد نسبت به سایر تیمارهای کنترل شیمیایی شدند. صفات ارتفاع و شاخص سطح سبز، عملکرد اقتصادی، بیولوژیک، تعداد دانه در بوته در تیمارهای وجین کامل، وجین در دو مرحله، لنتاگران و پاراکوات با دوز توصیه شده، بیش ترین مقدار بود، اما صفات وزن 100 دانه، تعداد انشعابات جانبی در بوته و شاخص برداشت تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند.
  21. اثر محلول پاشی عناصر ریز مغذی بر عملکرد و کیفیت دانه دو رقم نخود
    1395
    به منظور مطالعه اثر محلول پاشی عناصر ریزمغذی بر عملکرد و کیفیت دانه دو رقم نخود آزمایشی به صورت فاکتوریل بر اساس طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان در سال 1394 اجرا شد. فاکتورها شامل ارقام نخود، رقم پیروز از تیپ دسی و رقم ILC482 از تیپ کابلی و کاربرد عناصر ریزمغذی به صورت محلول پاشی در هشت سطح شامل: مصرف بور (اسید بوریک)، روی (سولفات روی)، آهن (سولفات آهن)، آهن + بور (سولفات آهن + اسید بوریک)، آهن + روی (سولفات آهن + سولفات روی)، بور + روی (اسید بوریک + سولفات روی)، آهن + بور + روی (سولفات آهن + اسید بوریک + سولفات روی) و شاهد (آب خالص) بودند. نتایج نشان داد اثر محلول پاشی بر بیشتر صفات مرتبط با عملکرد و اجزای عملکرد تاثیر معنی داری داشتند. عناصر ریزمغذی مورد استفاده سبب افزایش میزان کلروفیل، میزان کربوهیدرات های محلول و کاهش پراکسید هیدروژن و پراکسیداسیون لیپیدها شدند. بیشترین عملکرد دانه در تیمار محلول پاشی آهن+روی+بور به دست آمد که نشان دهنده تاثیر مثبت و فزاینده کاربرد این عناصر بر صفات مورد مطالعه بود. با کاربرد عناصر ریزمغذی بالاترین غلظت آهن از تیمار آهن، بالاترین غلظت روی از تیمار آهن+روی+بور، بالاترین غلظت فسفر از تیمار شاهد و بیشترین غلظت نیتروژن و پروتئین دانه از تیمارهای کاربرد ترکیبی عناصر ریزمغذی به دست آمد. رقم ILC482 ارتفاع بوته، وزن غلاف ها در بوته، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد پروتئین و میزان عناصر روی و فسفر دانه بیشتری نسبت به رقم پیروز داشت. بنابراین مصرف عناصر ریزمغذی به ویژه کاربرد ترکیبی عناصر آهن + بور + روی توانست عملکرد و کیفیت دانه نخود تحت شرایط دیم را افزایش دهد و کاربرد این عناصر در شرایط کمبود آب می تواند مفید و قابل توصیه باشد.
  22. بررسی اثر تاریخ کاشت بر عملکرد و اجزای عملکرد ارقام پاییزه کلزا
    1395
    به منظور بررسی اثر تاریخ های مختلف کاشت بر برخی از صفات زراعی و فیزیولوژیک گیاه کلزا، سه آزمایش به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در سال زراعی 1394-1393 در ایستگاه تحقیقاتی اسلام آباد غرب انجام گرفت. در این تحقیق سه تاریخ کاشت (15 مهر ماه، 25 مهر ماه و 5 آبان ماه) در آزمایش های جداگانه مورد بررسی قرار گرفتند و در هر آزمایش، هشت رقم OPERA, KARAJ 3, L72, SW 102, KARAJ 1, OKAPI, GKH 3705, GKH 2624 به لحاظ صفات مختلف زراعی و فیزیولوژیک مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفتند. صفات مورد بررسی عبارت بودند از: طول دوره گلدهی، شاخص سطح برگ، ارتفاع بوته، قطر ساقه، تعداد شاخه جانبی، تعداد خورجین در بوته، تعداد دانه در خورجین، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، میزان کربوهیدرات های محلول برگ، مقدار کلروفیل برگ، پراکسیداسیون لپیدهای غشاء، پروتئین های محلول برگ، فعالیت آنزیم پراکسیداز، میزان روغن و عملکرد روغن دانه. نتایج نشان داد که تاریخ کاشت به طور معنی داری تمامی صفات مورد مطالعه را تحت تاثیر قرار داد. اثر متقابل تاریخ کاشت و رقم بر صفاتی مانند شاخص برداشت، ارتفاع بوته، تعداد شاخه های جانبی، عملکرد بیولوژیک، پراکسیداسیون لیپیدهای غشاء، درصد روغن دانه و میزان کلروفیل برگ معنی دار شد. مناسب ترین تاریخ کاشت در بین تاریخ های کاشت مورد مطالعه، تاریخ کاشت 15 مهرماه بود. تاخیر در کاشت در هرهشت رقم باعث کاهش مقادیر صفات تعداد خورجین در بوته (78 درصد)، وزن هزار دانه، عملکرد دانه (74 درصد)، غلظت کلروفیل، افزایش میزان پراکسیداسیون لیپیدی غشاء و مقادیر کربوهیدرات های محلول در آب و الکل گردید، اگرچه تفاوت هایی در میزان واکنش ارقام وجود داشت. واژه های کلیدی: عملکرد دانه، کاشت تاخیری، کربوهیدرات های محلول، کلزا
  23. تعیین دوره بحرانی کنترل علف های هرز نخود تحت شرایط دیم
    1395
    به منظور بررسی دوره بحرانی کنترل علف های هرز نخود رقم ILC482 تحت شرایط دیم، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان اجرا شد. آزمایش دارای 16 تیمار، شامل 8 دوره عدم وجین (تداخل) علف های هرز و 8 دوره عاری از علف های هرز (وجین) در دوره های زمانی صفر، 12، 22، 32، 42، 52، 62، 72 و 92 روز پس از کاشت بود. درتیمارهای تداخل پس از اتمام دوره تا آخر فصل رشد (92 روز پس از کاشت) علف های هرز وجین و در دوره وجین نیز پس از تمام شدن دوره تا آخر فصل رشد به علف های هرز اجازه تداخل داده شد. نتایج نشان داد که صفات تعداد انشعاب در بوته، ارتفاع نهایی بوته، تعداد غلاف در بوته، وزن 100 دانه، شاخص برداشت و صفات کیفی دانه (میزان نیتروژن، فسفر و پتاسیم) با افزایش دوره های تداخل به صورت خطی کاهش و با افزایش دوره های کنترل به صورت خطی افزایش یافت ولی ارتفاع اولین غلاف و تعداد دانه در غلاف تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند. روند تغییرات عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و عملکرد نسبی دانه در مقایسه با تیمار شاهد بدون علف هرز در دوره های تداخل، تابع معادله لجستیک چهار پارامترِ و در دوره های وجین تابع معادله گامپرتز چهار پارامترِ بود. با در نظر گرفتن 5/2، 5 و 10 درصد افت عملکرد شروع دوره بحرانی کنترل علف های هرز بر اساس واحد حرارتی به ترتیب 208، 292 و 427 درجه روزرشد که معادل مرحله 3، 5 و 8 برگی و پایان آن تا 1234، 969 و 720 درجه روزرشد بود که معادل مرحله اواسط پر شدن دانه، اواخر غلاف دهی و اوایل گلدهی است، تعیین گردید.
  24. ارزیابی کشت های خالص و مخلوط شوید (Anethum graveolens L.) و لوبیا قرمز (Phaseolusv ulgaris L.) در واکنش به قارچ مایکوریزا
    1394
    کشت مخلوط با استفاده از عوامل زمان و مکان علاوه بر بهبود روشهای تولید از جنبه زیست محیطی و سلامت انسان توان افزایش تولید محصولات کشاورزی را دارا می باشد. کاربرد کودهای زیستی در کشت گیاهان دارویی با هدف حذف و یا کاهش قابل ملاحظه مصرف کودهای شیمیایی و همچنین افزایش حاصلخیزی خاک و بهبود رشد و کیفیت گیاه، از اهمیت زیادی برخوردار است. به همین منظور آزمایش مزرعه ای به صورت فاکتوریلدر قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال های زراعی 1392 و 1393 در مزرعه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان کردستان به اجرا در آمد. عامل اول الگوی کشت شامل کشتخالصلوبیاقرمز (PhaseolusvulgarisL.) رقم اختر با تراکم مطلوب (40بوتهدرمترمربع)، کشت خالص شوید (Anethum graveolensL.)با تراکم های 25، 50 و 75 بوته در متر مربع، کشت مخلوط افزایشی 75 بوته در متر مربع شوید با 40بوته در متر مربع لوبیا، کشت مخلوط افزایشی 50 بوته در متر مربع شوید با 40بوته در متر مربع لوبیا، کشت مخلوط افزایشی 25 بوته در متر مربع شوید با 40بوته در متر مربع لوبیا و عامل دوم قارچ مایکوریزا شامل بدون کاربرد قارچ مایکوریزا (AM-) (شاهد) و کاربرد قارچ مایکوریزا (AM+) بود. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد که در کشت مخلوط افزایشی شوید با لوبیا، وزن تر و خشک، ارتفاع بوته، عملکرد دانه و عملکرد اسانس گیاه شوید افزایش پیدا کرد. درحالی که، تعداد چتر در بوته، تعداد چترک در بوته و تعداد شاخه فرعی در بوته در شرایط کشت مخلوط کاهش پیدا کرد. در گیاه لوبیا، کشت مخلوط باعث افزایش درصد کلروفیل برگ، افزایش وزن خشک، وزن غلاف، تعداد غلاف و عملکرد دانه گردید. درحالی که کشت مخلوط شوید با لوبیا نسبت به کشت خالص لوبیا باعث کاهش محتوای آب اندام های هوایی گردید. نسبت برابری زمین و مجموع ارزش نسبی برای همه ترکیب های کشت مخلوط بیشتر از یک بود. ضرایب ازدحام نسبی برای لوبیا به جز کشت های مخلوط 25:40 و 50:40 در سال دوم، در تمام ترکیبات مخلوط بزرگتر از یک و برای شوید در شرایط کشت مخلوط کمتر از یک بود. در مقایسه با کشت خالص لوبیا و شوید، کشت مخلوط افزایشی شوید با لوبیا به طور قابل ملاحظه ای باعث کاهش وزن تر، خشک، تراکم، محتوای آب اندام هوایی علف های هرز شد. کشت مخلوط باعث کاهش علف های هرز گردید. نتایج نشان داد که کاربرد قارچ مایکوری
  25. تاثیر سطوح کود فسفره و فسفات بارور 2 بر عملکرد و اجزاء عملکرد دو رقم نخود
    1394
    امروزه زیان های اقتصادی و زیست محیطی ناشی از استفاده بی رویه از کود های شیمیایی در کشاورزی شناخته شده است. کاربرد کودهای زیستی و مواد آلی راهکاری برای حذف یا تقلیل مصرف منابع شیمیایی به شمار می آید. کودهای بیولوژیک از جمله نهاده-های طبیعی هستند که می توانند به عنوان مکمل یا جایگزین کودهای شیمیایی در کشاورزی پایدار به کار برده شوند. بدین منظور، آزمایشی در بهار سال 1393 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه فاکتور و سه تکرار به صورت دیم به اجرا درآمد. فاکتورهای آزمایشی عبارت بودند از دو رقم نخود شامل آرمان و آزاد، کود بیولوژیک فسفات بارور2 در دو سطح تلقیح و عدم تلقیح و کود شیمیایی فسفر در سه سطح صفر، 50 و 100 کیلوگرم در هکتار. نتایج نشان داد که کود بیولوژیک فسفات بارور2 ارتفاع اولین شاخه گل دهنده از سطح خاک، تعداد شاخه گل دهنده، تعداد شاخه فرعی و تعدادغلاف در شاخه فرعی رانسبت به شاهد به طور معنی داری افزایش داد. اثر رقم بر روی وزن دانه در بوته و اثر کود شیمیایی فسفر بر روی تعداد غلاف در شاخه فرعی معنی دار بود. اثر متقابل کود شیمیایی فسفر و کود بیولوژیک فسفات بارور2 نیز بر روی ارتفاع بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در شاخه اصلی، تعداد دانه در شاخه فرعی، تعداد دانه در بوته، وزن دانه در بوته، وزن دانه در شاخه اصلی، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، مقادیر عناصر نیتروژن، فسفر و پتاسیم دانه را به طور معنی داری بهبود بخشید. اثر متقابل فسفر و رقم تنها بر روی عملکرد دانه معنی دار گردید. با توجه به نتایج حاصل مشخص گردید که استفاده از کود زیستی فسفات بارور2 موجب کاهش مصرف کود شیمیایی فسفر گردید بدون آنکه عملکرد و اجزاء عملکرد کاهش معنی داری داشته باشند.
  26. بررسی اثر کودهای زیستی و شیمیایی نیتروژنه برعلف های هرز، عملکرد وکیفیت نخود درشرایط دیم
    1394
    به منظور بررسی اثرکود(شیمیایی و زیستی نیتروژنه) و کنترل علف هرز بر روی صفات مورفولوژیک، عملکرد وکیفیت دانه نخود دیم رقمILC482، آزمایشی در سال زراعی 93-1392 به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با4 تکرار در مزرعه ی تحقیقاتی دانشگاه کردستان واقع در 15 کیلومتری شهردهگلان انجام شد. تیمارهای کودی، شامل شاهد (بدون کود(، ریزوبیوم، نیتروکسین، 20 کیلوگرم اوره در هکتار، 40 کیلوگرم اوره در هکتار، 60 کیلوگرم اوره در هکتار، ریزوبیوم+ نیتروکسین و ریزوبیوم + نیتروکسین + 15 کیلوگرم اوره در هکتار به عنوان عامل اصلی و کنترل علف هرز به عنوان عامل فرعی در دو سطح (وجین وعدم وجین) در نظر گرفته شد. درکرت های بدون وجین، علف های هرزی مانند سلمه تره(Chenopodium album)، پیچک صحرایی(Convolvulus arvensis)،گلرنگ وحشی(Carthamus oxyacantha)، علف شور(Salsola kali)، گوش بره(Chrozophora tinctoria)، تاج خروس ریشه قرمز(Amaranthus retroflexus) و شاتره(Fumaria vailantii) وجود داشتند اما براساس وزن خشک سه گونه اول از اهمیت بیشتری برخودار بودند. دربین تیمارهای کودی کاربرد 60 کیلوگرم درهکتاراوره موجب تولید بیشترین وزن خشک علف های هرز دراوایل گلدهی گردید. تیمارهای کودی تاثیری برسطح سبز، وزن خشک کل بوته وارتفاع بوته دراوایل گلدهی نداشتند، درحالی که عدم وجین علف های هرز به طوربسیارمعنی داری موجب کاهش صفات مذکورگردید. درمرحله رسیدگی کمترین ارتفاع بوته(9/23 سانتیمتر) مربوط به کاربرد40 کیلوگرم اوره درهکتاربود ولی بین سایرتیمارها اختلاف معنی داری مشاهده نشد. درحالی که ارتفاع اولین نیام تحت تاثیرتیمارهای آزمایشی واثرات متقابل آن ها قرارنگرفت. دربین تیمارهای کودی، کاربرد کود بیولوژیک نیتروکسین بیشترین تعداد انشعاب دربوته (37/2) را ایجاد کرد. ولی عدم وجین علف های هرز موجب کاهش معنی دار تعداد انشعاب دربوته گردید. تیمارهای کودی بر عملکرد واجزای عملکرد تاثیری نداشتنند. همچنین وجین علف های هرز برتعداد دانه درغلاف، تعداد غلاف پوک، وزن صد دانه و شاخص برداشت تاثیری نداشت ولی به ترتیب موجب افزایش 44 و 18 درصدی تعداد غلاف در بوته و تعداد دانه دربوته ودرنتیجه عملکرد دانه وعملکرد بیولوژیک گردید. تیمارهای کودی بر برخی صفات کیفی دانه مانند میزان کربوهیدرات و خاکستر، کلسیم وپتاسیم تاثیر معنی داری نداشتند، اما
  27. ارزیابی تاثیر مایکوریزا بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیکی گیاه ریحان (Ocimum basilicum) تحت تنش خشکی
    1393
    تنش خشکی یکی از مهم ترین عوامل محدود کننده رشد و عملکرد گیاهان در بسیاری از مناطق جهان است. یکی از راهکارهای مهم برای افزایش عملکرد در شرایط تنش و همچنین حفاظت از محیط زیست، استفاده از قارچ های مایکوریزا می باشد. لذا به منظور بررسی تاثیرگونه های مختلف مایکوریزا بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیکی گیاه ریحان تحت شرایط تنش خشکی، آزمایشی در قالب فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی به صورت گلدانی در سال 1392 در سه تکرار در دانشگاه کردستان انجام گردید. آزمایش شامل سه فاکتور آبیاری در دو سطح 3/0- بار (شاهد یا عدم تنش) و 7- بار (تنش خشکی)، کاربرد گو نه های مختلف قارچ مایکوریزا در چهار سطح شامل شاهد فاقد مایکوریزا، استفاده از گونهGlomus mossea و گونه Glomus hoei به تنهایی و ترکیبی از دو گونه و نیز فاکتور رقم شامل ارقام سبز و بنفش ریحان بود. نتایج نشان داد که تنش خشکی باعث کاهش صفات مورفولوژیکی (وزن خشک ریشه، وزن خشک ساقه) و صفات فیزیولوژیکی (محتوای نسبی آب برگ، پایداری غشای سلولی، کلروفیل aو کلروفیل b) گردید. تنش خشکی مقادیر کربوهیدرات های محلول، پرولین، فعالیت آنزیم های پراکسیداز و آسکوربات پراکسیداز و درصد و عملکرد اسانس را افزایش داد. تلقیح گیاه با قارچ های مایکوریزا بر پارامترهای رشدی معنی دار بود و در بیشتر موارد مانع از کاهش صفات مذکور در شرایط تنش گردید. ضمن اینکه بین ارقام نیز به لحاظ این پارامترها اختلاف معنی داری وجود داشت. گیاهان تلقیح شده با قارچ های مایکوریزا در مقایسه با گیاهان تلقیح نشده از رشد و عملکرد بیولوژیکی بیشتری هم در شرایط تنش خشکی و هم در شرایط بدون تنش برخوردار بودند. کاربرد گونه های مختلف قارچ مایکوریزا اثرات تنش خشکی را بهبود بخشید.
  28. تاثیر گونههای مختلف میکوریزا بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیکی گیاه مرزه (L. Satureja hortensis) تحت تنش خشکی
    1393
    به منظور بررسی تاثیر گونه های مختلف میکوریزا بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیکی گیاه مرزه (L. hortensis Satureja) تحت شرایط تنش خشکی، آزمایشی در سال 1392 به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار به صورت گلدانی در دانشگاه کردستان به اجرا در آمد. این آزمایش شامل دو فاکتور تنش خشکی و کاربرد گونه های مختلف قارچ میکوریزا بود. تنش خشکی در دو سطح شامل آبیاری در پتانسیل آب خاک 3/0- بار (شاهد) و آبیاری در پتانسیل آب خاک 7- بار (تنش خشکی) و گونه های مختلف قارچ میکوریزا در هشت سطح شامل استفاده از Glomus mosseae، Glomus intraradies و Glomus hoei به تنهایی و استفاده از ترکیب سه گونه قارچ میکوریزا با همدیگر (Glomus mossea + Glomus intraradies، Glomus mossea + Glomus hoei، Glomus intraradies+ Glomus hoei، Glomus mossea +Glomus intraradies +Glomus hoei) و شاهد فاقد میکوریزا در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که تنش خشکی سبب کاهش صفات تعداد برگ، کلروفیل a، کلروفیل b، کلروفیل کل، پایداری غشاء سلولی، مقادیر عناصر معدنی شامل پتاسیم، روی، آهن، کلسیم و فسفر، بیوماس و عملکرد اسانس گیاه گردید و کاربرد قارچ میکوریزا (به ویژه گلوموس موسه) توانست اثرات ناشی از تنش خشکی را بهبود بخشد. تنش خشکی، طول ریشه، مقادیر کربوهیدرات های محلول، پرولین، پراکسید هیدروژن، فعالیت آنزیم های پراکسیداز و آسکوربات پراکسیداز و درصد اسانس را افزایش داد. در شرایط تنش خشکی، کاربرد قارچ میکوریزا مانع از افزایش مقادیر کربوهیدرات های محلول، پراکسید هیدروژن، مالون دی آلدهید گردید و سبب افزایش پرولین، فعالیت آنزیم های پراکسیداز، آسکوربات پراکسیداز، بیوماس و عملکرد اسانس گردید. به طور کلی نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تنش خشکی بر صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی گیاه مرزه تاثیر منفی داشت و کاربرد قارچ میکوریزا به ویژه کاربرد گونه موسه به تنهایی توانست میزان اثرات منفی تنش بر گیاه را تا حدودی کاهش دهد. واژه های کلیدی: آنزیم های آنتی اکسیدان، بیوماس، تنش خشکی، درصد اسانس، مرزه، میکوریزا
  29. بررسی اثر محلول پاشی آهن و اسید هیومیک بر عملکرد و کیفیت دانه اکوتیپ های مختلف گندم سرداری
    1393
    گندم مهمترین گیاه زراعی است، که در دنیا سطح زیر کشت آن بیش از سایر گیاهان است. مهمترین عامل سوء تغذیه ناشی از کمبود مواد ریزمغذی و بیماری های وابسته به آن کمبود آهن است. بر این اساس در سال زراعی 92-1391 آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان واقع در شهرستان دهگلان اجرا گردید. آزمایش به صورت طرح اسپلیت اسپلیت پلات با سه فاکتور در سه تکرار انجام شد. فاکتور اصلی شامل رقم و اکوتیپ های مختلف گندم سرداری بود، زمان محلول پاشی به عنوان فاکتور فرعی، و تیمارنوع کود محلول پاشی شده به عنوان فاکتور فرعی فرعی در نظر گرفته شد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که بین اکوتیپ های گندم سرداری از لحاظ صفات مورد بررسی (طول ساقه، طول سنبله، تعداد دانه، وزن هزار دانه و عملکرد دانه در واحد سطح) به احتمال یک درصد اختلاف معنی دار وجود دارد، همچنین تیمار محلول پاشی آهن و اسید هیومیک بر عملکرد دانه معنی دار گردید، در بین اکوتیپ های مورد مطالعه اکوتیپ تودار با عملکرد 503 کیلوگرم در هکتار دارای بیشترین عملکرد بود. به طور کلی محلول پاشی باعث افزایش تعداد دانه، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، مقدارپروتئین محلول برگ، پرولین، میزان پراکسیداز، میزان غلظت آهن دانه، میزان غلظت روی دانه و کلرو فیل در اکوتیپ های گندم سرداری گردید
  30. تاثیر کودهای بیولوژیک و کلات آهن بر عملکرد و کیفیت ذرت علوفه ای (Zea mays L.) در سطوح مختلف کود اوره
    1392
    به منظور بررسی تاثیر کودهای بیولوژیک در تلفیق با کودهای شیمیایی و آهن بر عملکرد و کیفیت علوفه ی ذرت،آزمایشی به صورت اسپلیت پلات درقالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار، در سال زراعی 1391 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان انجام شد. فاکتور اصلی شامل سطوح مختلف کود شیمیایی (اوره) به تنهایی و در تلفیق با کودهای بیولوژیک در هشت سطح: کود بیولوژیک نیتروکارا، 150کیلوگرم درهکتارنیتروژن + کود بیولوژیک نیتروکارا، کود بیولوژیک سوپرنیتروپلاس، کود بیولوژیک سوپرنیتروپلاس + 150 کیلوگرم در هکتار نیتروژن، بدون کود نیتروژن، 450 کیلوگرم در هکتار نیتروژن، کود بیولوژیک نیتروکارا +300 کیلوگرم در هکتار نیتروژن، کود بیولوژیک سوپرنیتروپلاس + 300 کیلوگرم درهکتارنیتروژن بود. فاکتور دوم در دو سطح شامل 10 کیلوگرم در هکتار لبیریل آهن (Fe EDTA) و عدم کاربرد کود آهن در کرت های فرعی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که کاربرد تلفیقی کودهای بیولوژیک و آهن با کودهای شیمیایی باعث افزایش کیفیت علوفه ذرت در مقایسه با کاربرد کودهای شیمیایی به تنهایی شد. بیشترین عملکرد وزن خشک علوفه در سوپرنیتروپلاس + 300 کیلوگرم در هکتار نیتروژن با کود آهن به میزان 2238 گرم در متر مربع حاصل شد و کمترین میزان آن در تیمار شاهد 0% نیتروژن و 0% آهن به مقدار 1561 گرم در متر مربع به دست آمد. روند فوق الذکر در مورد وزن خشک بلال به ترتیب 4/134 و 1/831 گرم در متر مربع مشاهده شد، بیشترین و کمترین وزن خشک ساقه به ترتیب 7/724 و 7/453 گرم در متر مربع مربوط به تیمارهای نیتروکارا + 300 کیلوگرم در هکتار همراه با کود آهن و کمترین در تیمار شاهد بدون کود اوره وبدون کود آهن بود.بیشترین درصد پروتئین مربوط به سوپر نیتروپلاس + 300 کیلوگرم درهکتارنیتروژن با کاربرد کود 04/11% و کمترین آن مربوط به شاهد 0% نیتروژن و 0% آهن بوده است. کمترین میزان الیاف نامحلول شوینده خنثی و اسیدیته تیمار کود بیولوژیک سوپرنیتروپلاس + 300 کیلوگرم در هکتار اوره مربوط بود. کاربرد تلفیقی کود بیولوژیک و کود شیمیایی نیتروژنه باعث بهبود کیفیت علوفه ی ذرت گردید.
  31. اثر کاربرد گونه های مختلف قارچ مایکوریزا بر خصوصیات فیزیولوژیکی، مورفولوژیکی، عملکرد و اجزای عملکرد (Zea mays L.) ذرت تحت سطوح مختلف تنش خشکی
    1392
    به منظور بررسی تاثیر چند گونه قارچ مایکوریزا بر خصوصیات فیزیولوژیکی، مورفولوژیکی و عملکرد و اجزای عملکرد دانه ذرت تحت سطوح مختلف تنش خشکی، آزمایشی در تابستان سال 1390 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه کردستان به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک کامل تصادفی در سه تکرار انجام گرفت. سه سطح تنش خشکی شامل آبیاری کامل، تنش خشکی در مرحله رشد رویشی و تنش خشکی در مرحله رشد زایشی در کرت های اصلی قرار گرفتند و کاربرد گونه های مختلف قارچ مایکوریزا شامل عدم مصرف قارچ مایکوریزا (شاهد)، کاربرد گونه Glomus mosseae، کاربرد گونه Glomus intraradices و کاربرد تلفیقی از دو گونه قارچ مایکوریزا (G. mosseae + G. intraradices) به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد تنش خشکی به ویژه در مرحله رشد رویشی صفات فیزیولوژیکی (محتوای نسبی آب برگ، کلروفیل a، کلروفیل b و پایداری غشاء سلولی) و صفات مورفولوژیکی (وزن ساقه و وزن برگ) را کاهش داد و کاربرد قارچ مایکوریزا (به ویژه مخلوط دو گونه قارچ مایکوریزا) توانست اثرات تنش خشکی را بهبود بخشد. تنش خشکی، مقدار پرولین، کربوهیدرات های محلول و فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز را افزایش داد، به طوری که بیشترین مقادیر این صفات در شرایط تنش خشکی در مرحله رشد رویشی به دست آمد و کاربرد قارچ مایکوریزا مانع از افزایش مقادیر صفات مذکور در این سطح تنش خشکی گردید. کمترین مقادیر صفات وزن چوب بلال، طول بلال و قطر بلال نیز در شرایط تنش خشکی در مرحله رشد زایشی و بیشترین مقادیر این صفات در کلیه سطوح آبیاری در تلقیح گیاه با مخلوط دو گونه قارچ به دست آمد. همچنین نتایج نشان داد تنش خشکی و قارچ مایکوریزا روی عملکرد و اجزای عملکرد تاثیر داشت. کمترین مقادیر صفات مرتبط با عملکرد در شرایط تنش خشکی در مرحله رشد زایشی حاصل گردید و بالاترین مقادیر صفات مورد نظر در این سطح تنش در گیاهان تلقیح یافته با مخلوط گونه گلوموس موسه + گلوموس اینترارادیس حاصل شد. این تیمار مایکوریزا در کلیه سطوح تنش و عدم تنش خشکی عملکرد و اجزای عملکرد دانه ذرت را افزایش داد، به گونه ای که عملکرد گیاهان تحت این تیمار در شرایط تنش خشکی به طور معنی داری بالاتر از ذرت های تلقیح نشده ای بود که تحت شرایط آبیاری کامل قرار داشتند.
  32. تاثیر کاربرد کودهای زیستی و شیمیایی بر صفات کمی و کیفی دانه ذرت (Zea mays L.) تحت سطوح تنش خشکی
    1392
    یکی از راهکارهای رفع مشکلات زیست محیطی ناشی از مصرف بیش از حد نهاده های شیمیایی در تولید محصولات کشاورزی، استفاده از کودهای آلی و زیستی همراه با کودهای شیمیایی می باشد. لذا، این مطالعه با هدف ارزیابی اثر کودهای زیستی و شیمیایی بر عملکرد کمی و کیفی ذرت به صورت اسپلیت پلات، در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در تابستان 1391 اجرا شد. در این آزمایش، آبیاری در دو سطح شامل آبیاری کامل و تنش در مرحله گلدهی در کرت های اصلی قرار گرفتند و سطوح کودی شامل 100 درصد کود شیمیایی، 100 درصد کود شیمیایی + ریز مغذی ها، بیوسوپرفسفات + نیتروکسین، بیوسوپرفسفات + نیتروکسین + ریز مغذی ها، 50 درصد کود شیمیایی + بیوسوپر فسفات، 50 درصد کود شیمیایی + بیوسوپرفسفات + نیتروکسین و شاهد بدون کود به عنوان کرت های فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که تنش خشکی تاثیر منفی روی عملکرد و اجزای آن داشت و اعمال کود نیز نتوانست مانع از کاهش عملکرد دانه در شرایط تنش شود. تنش خشکی با تاثیر بر درصد روغن دانه و کاهش آن باعث افزایش پروتئین دانه گردید. همچنین تنش باعث افزایش معنی دار میزان پرولین برگ شد. نتایج نشان داد که در شرایط تنش خشکی نسبت به شرایط آبیاری مطلوب، میزان فعالیت کاتالاز و پراکسیداز افزایش پیدا کرد. علاوه بر این، مشخص شد که کاربرد کودهای زیستی و عناصر ریزمغذی فعالیت این آنزیم ها را کاهش داد. نهایتاً استفاده از کودهای زیستی و عناصر ریزمغذی نتوانست مانع از تاثیر تنش خشکی بر رشد و عملکرد ذرت شود ولی تا حدود زیادی اثر آن را تعدیل نمود و بنابراین کاربرد این کودها تا حدودی می تواند در شرایط کم آبیاری، مفید و قابل توصیه باشد.
  33. تاثیر قارچ مایکوریزا و اسید هیومیک در سطوح مختلف کود شیمیایی بر عملکرد و کیفیت آفتابگردان
    1392
    استفاده ویژه از مواد شیمیایی در کشاورزی به دلیل اثرات سوء آنها بر میکروارگانیسم های خاک ممکن است منجر به کاهش حاصخیزی خاک شود. در این رابطه تلاش های گسترده ای به منظور یافتن راهکارهای مناسب برای بهبود کیفیت خاک و محصولات کشاورزی، حذف آلاینده ها با روش های زیست پالایی و حفظ پایداری اکوسیستم های طبیعی آغاز شده است،یکی از روش ها بکاربردن کودهای آلی وکودهای زیستی می باشد. این پژوهش به منظور بررسی کاهش استفاده از نهاده های شیمیایی، همگام با تلاش جهت افزایش روغن و عملکرد گیاه آفتابگردان (Helianthus annussL) انجام شد. در این تحقیق که به صورت طرح اسپیلت پلات فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادقی با 3 تکرار بر صفات کمی و کیفی دانه آفتابگردان رقم یوروفلور بررسی شد، اثر کودهای شیمیایی در 3 سطح (صفر درصد معادل عدم کاربرد کود) و (50 درصد معادل 5/37 کیلوگرم در هکتار کود اوره) و (100 درصد معادل 75 کیلوگرم در هکتار) به عنوان فاکتور اصلی در کرت های اصلی قرار گرفتند.دو گونه میکوریزا شامل (G.mosseae) و (G.interaradices) به عنوان فاکتور فرعی و اسید هیومیک در 3 سطح (0، 8 و 16 کیلوگرم در هکتار) به عنوان فاکتور فرعی فرعی در نظر گرفته شدند. آزمایش در مزرعه ی تحقیقاتی دانشکده ی کشاورزی دانشگاه کردستان واقع در منطقه دهگلان در سال زراعی 1391 اجرا گردید. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که اثر متقابل کود شیمیایی و میکوریزا بر درصد روغن، درصد نیتروژن، پتاسیم، وزن هزار دانه، تعداد دانه در طبق، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت و قطر ساقه در سطح احتمال 1% معنی دار بوده که باعث افزایش مقادیر صفات درصد روغن، عناصر غذایی نیتروژن و پتاسیم، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک و قطر ساقه گردید. نتایج نشان داد که اثر متقابل کود شیمیایی و اسیدهیومیک نیز بر صفات درصد روغن، پتاسیم، وزن هزار دانه، تعداد دانه در طبق، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت و قطر ساقه در سطح احتمال 1% معنی دار بود و در سطوح بالا باعث کاهش این صفات شد. همچنین این نتایج نشان داد که اثر متقابل میکوریزا و اسید هیومیک بر درصد نیتروژن، وزن هزار دانه، تعداد دانه در طبق، عملکرد دانه، قطر ساقه، درصد مغز و پوسته دانه معنی دار بود به طوری که قارچ G. interaradices در سطوح مختلف اسید هیومیک باعث افزایش در همه این صفات به جز
  34. تاثیر کودهای شیمیایی و زیستی بر عملکرد و کیفیت دانه دو رقم نخود تحت شرایط دیم
    1392
    امروزه زیان های اقتصادی و زیست محیطی ناشی از استفاده بی رویه کودهای شیمیایی در کشاورزی در سطح جهانی شناخته شده است و بدیهی است که باید جایگزین مناسبی برای این نوع کودها در نظر گرفته شود. کودهای زیستی می توانند به عنوان جایگزینی مناسب برای بخشی از مصرف کودهای شیمیایی روی عملکرد وکیفیت محصول تاثیر گذار باشند. به همین منظور، در بهار سال 1391 آزمایشی به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با 16 تیمار و 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان به اجرا در آمد. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از دو رقم نخود، شامل: پیروز و ILC-482، که سطوح فاکتور اصلی را تشکیل دادند و سطوح کودی شامل: شاهد بدون کود، کود شیمیاییNPK ، کود نیتروکسین، کود بیوسوپرفسفات، کود ریزو چیک پی سوپرپلاس، کود نیتروکسین + کود بیو سوپرفسفات، ریزوچیک پی سوپرپلاس + 50% کودهای شیمیایی، کود نیتروکسین + بیوسوپرفسفات + 50/0 کود شیمیایی، که به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که بین دو رقم از لحاظ پایداری غشاء سلولی، وزن صد دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و عملکرد پروتئین، تفاوت معنی داری وجود داشت. در بین تیمارهای کودی مورد استفاده نیز، تیمار کودی نیتروکسین + بیو سوپرفسفات + 50% کود شیمیایی و تیمار نیتروکسین + بیو سوپرفسفات به لحاظ محتوی نسبی آب برگ، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد پروتئین، درصد پروتئین دانه و غلظت عنصر نیتروژن نسبت به بقیه تیمارهای کودی برتر بودند. در حالی که تاثیر تیمارها روی صفت وزن صد دانه معنی دار نبود. در کلیه صفات نیز، کاربرد کودهای زیستی در مقایسه با شاهد (عدم مصرف کود) برتری معنی داری داشت.
  35. تاثیر کود های بیولوژیک و شیمیایی بر عملکرد و کیفیت دانه ذرت تحت تنش خشکی
    1391
    با توجه به این که تنش های محیطی به ویژه تنش خشکی از مهم ترین عوامل کاهش دهنده عملکرد گیاهان زراعی در سطح جهان محسوب می شوند. علاوه بر این با توجه به این که امروزه مهم ترین محور بحث های حاصلخیزی خاک و تغذیه گیاهی در سیستم تولید محصولات ارگانیک، کاهش استفاده از کود شیمیایی است، استفاده از کودهای زیستی در تولید گیاهان زراعی با هدف حذف یا کاهش قابل ملاحظه در مصرف نهاده های شیمیایی و همچنین تعدیل کردناثرات تنش خشکی از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین، به منظور بررسی تاثیر کودهای زیستی بر عملکرد و کیفیت دانه ذرت تحت تاثیر تنش خشکی، آزمایشی مزرعه ای در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان واقع در منطقه گریزه در سال زراعی 1390 به اجرا درآمد. آزمایش به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. سه سطح آبیاری شامل آبیاری مطلوب (3- بار)، تنش متوسط خشکی (7- بار) و تنش شدید خشکی (11- بار)، به عنوان فاکتور اصلی در کرت های اصلی قرار گرفتند. سطوح کودی نیز شامل، عدم مصرف کود (شاهد)، کود شیمیایی (به صورت 100%، مصرف 300 کیلو گرم کود اوره + 150 کیلوگرم کود فسفره به ازای هر هکتار)، کود بیولوژیک (به صورت 100%، یک لیتر نیتروکسین + 100 گرم فسفات بارور 2، به ازای هر هکتار) و ترکیب کود بیولوژیک و شیمیایی (100% بیولوژیک + 50% شیمیایی) به عنوان سطوح فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که تنش خشکی، بر عملکرد و اجزای عملکرد تاثیر منفی داشت و اعمال کود نیز نتواست مانع از کاهش عملکرد دانه در شرایط تنش شدید خشکی شود. بروز تنش خشکی در ذرت باعث کاهش میزان SPAD کلروفیل گردید و با افزایش شدت تنش، میزان کلروفیلa و bافزایش پیدا کرد. تنش خشکی، سبب کاهش سطح برگ، دوام سطح برگ، سرعت رشد محصول و سایر صفات فیزیولوژیکی مورد مطالعه در این تحقیق گردید. نتایج گویای آن است تنش خشکی، موجب کاهش مقادیر تعداد دانه در ردیف، تعداد ردیف دانه در بلال، تعداد دانه در بلال، وزن چوب بلال، طول بلال، وزن هزار دانه، عملکرد دانه و شاخص برداشت گیاه شد و استفاده از کود در مقایسه با عدم کاربرد کود باعث افزایش کلیه صفات مذکور گردید. نتایج نشان داد که در شرایط تنش خشکی نسبت به شرایط آبیاری مطلوب، میزان فعالیت آنزیم کاتالاز و پراکسیداز افزایش پیدا کرد. علاوه بر این، مشخص شد که کارب
  36. تاثیر سیستم های مختلف حاصلخیزی بر عملکرد و اجزای عملکرد دو رقم گیاه ذرت (Zea mays L.)
    1391
    به منظور بررسی تاثیر سیستم های مختلف حاصلخیزی روی عملکرد و اجزای عملکرد دو رقم ذرت دانه ای (Zea mays)، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با دوازده تیمار و سه تکرار در سال زراعی 1390 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان واقع در منطقه گریزه به اجرا در آمد. فاکتور کود در شش سطح شامل 1- (T1) کود شیمیایی نیتروژن و فسفر به صورت صد درصد(300 و 150 کیلوگرم در هکتار) ، 2- (T2) کود بیولوژیک (فسفات بارور 2(100 گرم در هکتار) و نیتروکسین (1 لیتر در هکتار) ، 3- (T3) کود مرغی به صورت صد درصد(15 تن در هکتار)، 4- (T4) 50 درصد کود مرغی + کود بیولوژیک (فسفات بارور2 و نیتروکسین)، 5- (T5) 50 درصد کود شیمیایی (نیتروژن- فسفر) + کود بیولوژیک (فسفات بارور2 و نیتروکسین) + 50 درصد کود دامی( مرغی)، 6- (T6) شاهد (بدون مصرف کود) و فاکتور رقم در دو سطح 1- (A1) رقم سینگل کراس 704، 2- (A2) رقم سینگل کراس 370 به عنوان فاکتور های طرح در نظر گرفته شدند. نتایج آزمایش نشان داد که در هردو رقم، تیمار سیستم تغذیه ای تلفیقی (T5) از بیشترین مقادیر صفات مورد مطالعه برخوردار بود. در تمام صفات مورد بررسی تیمار عدم مصرف کود دارای کمترین میزان بود. بیشترین میزان غلظت نیتروژن و پروتئین دانه از تیمار AT5 (تیمار تلفیقی کودها در رقم سینگل کراس 704) به دست آمد که اختلاف آن با تیمار کود شیمیایی معنی دار نبود. پروتئین محلول برگ و کلروفیل در رقم سینگل کراس 370 بیشتر بود. سیستم تغذیه ای تلفیقی در رقم SC704 باعث افزایش معنی دار وزن خشک کل، شاخص سطح برگ، سرعت رشد گیاه، سرعت رشد نسبی و سرعت جذب خالص در مقایسه با شاهد شد. در رقم SC370 بیشترین وزن خشک کل، شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی و سرعت جذب خالص مربوط به (T1) بود ولی با (T5) تفاوت معنی داری نداشت. تامین تلفیقی عناصر غذایی به ویژه نیتروژن مورد نیاز ذرت از منابع دامی، شیمیایی، زیستی موجب شد که عملکرد دانه در واحد سطح افزایش یابد و بیشترین عملکرد دانه در تیمار (AT5) به مقدار(3/13201)کیلوگرم در هکتار به دست آمد. با توجه به این نتایج، مصرف کود مرغی و تلفیق آن با کود شیمیایی و کود زیستی می تواند به عنوان یک راهکار موثر جهت کاهش مصرف کودهای شیمیایی، افزایش حاصلخیزی خاک، بهبود جذب عناصر و افزایش عملکرد ذرت پیشنهاد شود.
  37. تاثیر کود گوگرد بر خصوصیات فیزیولوژیکی، مورفولوژیکی و عملکرد و اجزای عملکرد سیب زمینی (.Solanum tuberosum L) تحت تنش خشکی
    1391
    به منظور بررسی تاثیر کود گوگرد بر خصوصیات فیزیولوژیکی، مورفولوژیکی و عملکرد و اجزای عملکرد سیب زمینی L.) (Solanum tuberosum تحت سطوح مختلف آبیاری، در بهار سال 1390، آزمایشی درمزرعه تحقیقاتی دانشگاه کردستان واقع در 25 کیلو متری شهرستان سنندج به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار به اجرا درآمد. سطوح آبیاری در سه سطح، شامل: 1- شاهد (آبیاری در پتانسیل آب خاک 2- بار)، 2- تنش قبل از گلدهی (آبیاری در پتانسیل آب خاک 8- بار) و 3- تنش بعد از گلدهی (آبیاری در پتانسیل آب خاک 8- بار) به عنوان فاکتور اصلی در نظر گرفته شدند. استفاده از کود گوگرد در سه سطح به صورت 1- عدم مصرف گوگرد ( شاهد) 2- مصرف 30 کیلوگرم گوگرد 3- مصرف 45 کیلوگرم گوگرد در هکتار به صورت خاک مصرفی، سطوح فاکتور فرعی را تشکیل دادند. نتایج نشان داد که تنش خشکی باعث کاهش مقادیر صفات عملکرد غده، تعداد ساقه در بوته، تعداد غده در بوته، متوسط وزن غده در بوته، عملکرد بیولوژیک، عملکرد خشک غده، وزن مخصوص غده و شاخص برداشت گردید اما درصد ماده خشک غده را افزایش داد. همچنین تنش خشکی باعث کاهش شاخص سطح برگ، ارتفاع ساقه، قطر ساقه و محتوای نسبی آب برگ گردید اما میزان SPAD کلروفیل و درصد آسیب به غشاء را افزایش داد. مصرف کود گوگرد باعث افزایش شاخص سطح برگ و ارتفاع ساقه گردید و همین امر سبب شد که گیاه یک منبع فتوسنتزی قوی داشته باشد که در نهایت سبب افزایش عملکرد و سایر اجزای عملکرد در شرایط تنش خشکی گردد. نتایج نشان داد که در شرایط تنش خشکی نسبت به شرایط آبیاری مطلوب، میزان فعّالیت آنزیم کاتالاز، کاهش یافت و فعّالیت آنزیم پراکسیداز افزایش پیدا کرد. علاوه بر این، مشخص شد که کاربرد کود گوگرد، فعّالیت آنزیم کاتالاز را در شرایط تنش افزایش می دهد. نهایتاً استفاده از کود گوگرد نتوانست مانع از تاثیر تنش خشکی بر رشد و عملکرد سیب زمینی شود ولی تا حدود زیادی اثر آن را تعدیل نمود و بنابراین کاربرد این کود تا حدودی می تواند در شرایط کم آبیاری، مفید و قابل توصیه باشد.
  38. اثر سطوح تنش خشکی، کود گوگرد و محلول پاشی منگنز بر عملکرد و برخی خصوصیات فیزیولوژیکی آفتابگردان (Helianthus annuus L.)
    1391
    به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف کودهای گوگرد و منگنز بر خصوصیات فیزیولوژیک، مورفولوژیک و عملکرد آفتابگردان تحت سطوح مختلف آبیاری، در بهار سال 1389، آزمایشی درمزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار به اجرا درآمد. سه سطح آبیاری شامل شاهد (3- بار)، تنش ملایم (8- بار)، تنش شدید (12- بار)، به عنوان فاکتور اصلی در کرت های اصلی قرار گرفتند. دو سطح کود گوگرد شامل عدم مصرف (شاهد) و مصرف 30 کیلوگرم در هکتار و دو سطح کود منگنزشامل عدم مصرف (شاهد) و مصرف یک کیلوگرم منگنز در هکتار به صورت فاکتوریل، به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که تنش خشکی تاثیر منفی روی عملکرد، میانگین عملکرد یک بوته، وزن هزار دانه، تعداد دانه در هر طبق، وزن دانه در هر طبق، وزن هر طبق و وزن خشک کل داشت و اعمال کود نیز نتوانست مانع از کاهش عملکرد دانه در شرایط تنش شود. تنش خشکی با تاثیر بر تبادلات گازی و میزان فتوسنتز را کاهش داد. مصرف کود گوگرد باعث افزایش قطر طبق، وزن هزار دانه، وزن دانه در هر طبق وتعرق شد. کاربرد کود گوگرد و منگنز، تاثیر مثبتی در میزان فتوسنتز تیمارها داشت. نتایج آزمایش نشان داد که مصرف کود گوگرد باعث افزایش میزان کلروفیل b شد. تنش خشکی، محتوای نسبی آب برگ (RWC) را کاهش و درصد خسارت به غشای سلولی را افزایش داد. نتایج نشان داد که در شرایط تنش خشکی نسبت به شرایط آبیاری مطلوب، میزان فعّالیت آنزیم کاتالاز، کاهش و فعّالیت آنزیم پراکسیداز افزایش یافته است. علاوه بر این، مشخص شد که کاربرد کود منگنز، فعّالیت آنزیم کاتالاز را افزایش می دهد. نهایتاً استفاده از گوگرد و منگنز نتوانست مانع از تاثیر تنش خشکی بر رشد و عملکرد آفتابگردان شود ولی تا حدود زیادی اثر آن را تعدیل نمود و بنابراین کاربرد این کودها تا حدودی می تواند در شرایط کم آبیاری، مفید و قابل توصیه باشد.
  39. ارزیابی انتقال مجدد ماده خشک و محدودیت منبع و مقصد تحت شدتهای مختلف خشکی در اکوتیپهای گندم سرداری
    1391
    در مناطق خشک و نیمه خشک از جمله ایران کمبود آب به خصوص در دوره پر شدن دانه عامل محدود کننده رشد دانه و عملکرد گندم به شمار می رود. در این مناطق لازم است از ارقامی استفاده شود که با استفاده از پاسخهای فنولوژیکی و فیزیولوژیکی تا حدودی با خشکی مقابله کنند. در همین راستا در تحقیق حاضر واکنش منبع و مخزن، عملکرد و میزان انتقال مجدد ذخایر فتوسنتزی از اندامهای رویشی 12 اکوتیپ گندم سرداری و رقم گندم آذر2 به تیمارهای تنش خشکی مورد بررسی قرار گرفت. در مراحل 1، 14، 28 و 42 روز پس از گلدهی روند تغییرات وزن خشک ساقه برگ و خوشه و درصد انتقال مجدد از این اندامها و همچنین عملکرد دانه و شاخص برداشت تعیین گردید.
  40. ارزیابی انتقال مجدد ازت و میزان پروتئین دانه در اکوتیپهای گندم سرداری تحت شدتهای مختلف تنش خشکی
    1391
    به منظور بررسی تیمارهای مختلف تنش خشکی بر میزان انتقال مجدد ازت و درصد پروتئین دانه در اکوتیپهای گندم سرداری و رقم آذر2، آزمایشی به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 89-88 در مزرعه آزمایشی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان اجرا شد، نتایج نشان داد اثر تیمارهای تنش خشکی بر کلیه صفات از جمله عملکردهای بیولوژیک و اقتصادی، شاخص برداشت، محتوای نیتروژن و پروتئین دانه و کارایی انتنقال مجدد نیتروژن، سهم انتقال مجدد نیتروژن در نیتروژون دانه و شاخص برداشت نیتروژن معنی دار بود. به طوری که اکثر صفات با کاهش شدت تنش (فراهمی آب) افزایش نشان دادند.
  41. تاثیر تنش خشکی بر عملکرد و برخی صفات فیزیولوژیک شش رقم نخود (Cicer arietinum L.)
    1391
    یکی از دلایل عمده کاهش عملکرد، تنش های غیر زنده است که مهمترین آنها تنش خشکی می باشد. ایران با متوسط سالانه نزولات آسمانی 240 میلی متر در زمره مناطق خشک جهان طبقه بندی می گردد. بنابراین به منظور، بررسی تاثیر تنش خشکی برعملکرد و برخی خصوصیات فیزیولوژیکی شش رقم نخود، آزمایشی به صورتاسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوکهای کاملاً تصادفی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان (دوشان) در سال زراعی 1389 در سه تکرار اجرا شد. فاکتور اصلی را سطوح مختلف آبیاری (آبیاری کامل، آبیاری محدود و دیم) و فاکتور فرعی را ارقام نخود (پیروز، کاکا، آزاد، ILC-482، هاشم و آرمان) تشکیل دادند. مقایسه میانگین داده ها نشان داد که با افزایش شدت تنش خشکی، وزن خشک بوته، محتوای نسبی آب برگ، پروتئین های محلول برگ، مجموع کلروفیل ها، فتوسنتز، تعرق، هدایت روزنه ای، ارتفاع بوته، تعداد غلاف در بوته، وزن صد دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت کاهش یافت. اما مقادیر صفاتی چون پرولین برگ و فعالیت آنزیم کاتالاز و پراکسیداز با شدت گرفتن تنش، افزایش نشان داد. ارقام مورد مطالعه به جز از نظر صفات CO2 زیر روزنه ای، کارایی مصرف آب فتوسنتزی و تعداد شاخه اصلی در بوته از لحاظ سایر صفات، با همدیگر اختلاف معنی داری داشت. با توجه به مقایسه میانگین ارقام و شاخص تحمل به تنش، می توان گفت که رقم آزاد و به دنبال آن رقم پیروز نسبت به دیگر ارقام مورد مطالعه، در شرایط تنش برتری داشتند و برای کشت در این منطقه مناسب می باشند. همچنین با توجه به نتایج تحقیق می توان اظهار کرد که در بین صفات فیزیولوژیک مرتبط با عملکرد، صفات محتوای نسبی آب برگ، محتوای پرولین برگ، نسبت کلروفیلa/b و وزن خشک تک بوته می توانند معیارهای مناسبی برای تعیین مقاومت به خشکی باشند.
  42. اثرات کود ازته و تاریخ برداشت بر آنالیز رشد و برخی خصوصیات کیفی در ذرت علوفه ای به عنوان کشت دوم
    1391
    به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف کود نیتروژن و زمان های مختلف برداشت بر خصوصیات کیفی علوفه و عملکرد ذرت علوفه ای، آزمایشی درمزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان در بهارسال 1389 اجراشد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی شامل چهار کرت اصلی و سه کرت فرعی بود که در سه تکرار اجرا شد. چها سطح کودی شامل: 1) عدم مصرف کود ازت به عنوان شاهد، 2) مصرف 50 کیلوگرم ازت خالص در هکتار، 3) مصرف 100 کیلوگرم ازت خالص در هکتار و 4) مصرف 150 کیلوگرم ازت خالص در هکتار، به عنوان فاکتور اصلی در کرت های اصلی قرار گرفتند. سه زمان برداشت شامل: 1) برداشت در مرحله اوایل دانه بندی، 2) برداشت در مرحله یک سوم شیری و 3) برداشت در مرحله دوسوم شیری، به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که زمان های مختلف برداشت سبب کاهش کیفیت علوفه شد. همچنین اثر کود نیتروژن بر صفات کیفی علوفه نشان داد که مصرف این کود باعث افزایش کمی علوفه شد ولی سطوح بالای این کود باعث کاهش صفات کیفی علوفه ذرت شده است. مصرف کود نیتروژن باعث افزایش پروتئین خام، ماده خشک تولیدی، وزن ساقه، CGR (سرعت رشد محصول)، LAI (شاخص سطح برگ)، NAR (میزان جذب خالص) و LAD (دوام سطح برگ) شد. همچنین زمان برداشت دیرتر باعث افزایش وزن خشک علوفه، ADF و DMD، همچنین کاهش پروتئین خام علوفه، ASH (خاکستر) و NDF شد. در طول دوره رشد شاهد افزایش ماده خشک تولیدی، کاهش CGR (سرعت رشد محصول)، LAI (شاخص سطح برگ)، LAR (نسبت سطح برگ) و SLA (سطح ویژه برگ) شد. مصرف نیتروژن باعث افزایش نسبی RGR (سرعت رشد نسبی)، NAR (میزان جذب خالص) و LAD (دوام سطح برگ) و وزن برگ در طول دوره رشد و کاهش نسبی آن در اواخر دوره رشد شد.
  43. اثر کودهای گوگرد و روی بر خصوصیات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی ذرت (Zea mays) تحت تنش خشکی
    1390
    به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف کودهای گوگرد و روی بر خصوصیات فیزیولوژیک، مورفولوژیک و عملکرد ذرت تحت سطوح مختلف آبیاری، در بهار سال 1389، آزمایشی درمزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار به اجرا درآمد. سه سطح آبیاری شامل شاهد (2- بار)، تنش ملایم (7- بار)، تنش شدید (12- بار)، به عنوان فاکتور اصلی در کرت های اصلی قرار گرفتند. دو سطح کود گوگرد شامل عدم مصرف (شاهد) و مصرف 30 کیلوگرم در هکتار و دو سطح کود روی شامل عدم مصرف (شاهد) و مصرف یک کیلوگرم روی در هکتار به صورت فاکتوریل، به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که تنش خشکی تاثیر منفی روی عملکرد و اجزای آن داشت و اعمال کود نیز نتوانست مانع از کاهش عملکرد دانه در شرایط تنش شود. تنش خشکی با تاثیر بر تبادلات گازی، میزان فتوسنتز، تعرق وکارایی مصرف آب فتوسنتزی را کاهش داد، اما میزان دی اکسید کربن زیر روزنه ای را افزایش داد. در طول دوره 15 روزه (اواخر گلدهی تا اوایل دانه بندی)، مصرف کود گوگرد نسبت به عدم مصرف آن میزان فتوسنتز را خصوصاً بعد از اعمال آبیاری افزایش داد. کاربرد کود روی در طول دوره، تاثیر مثبتی در میزان فتوسنتز تیمارها داشت. نتایج آزمایش نشان داد که افزایش میزان تنش خشکی در ذرت باعث کاهش میزان SPAD کلروفیل می-شود و در شرایط تنش شدید خشکی میزان کلروفیل a و b افزایش پیدا می کند. تنش خشکی، محتوای نسبی آب برگ (RWC) را کاهش داد و در حالت کلی مصرف کود گوگرد، محتوای نسبی آب برگ را افزایش داد. نتایج نشان داد که در شرایط تنش خشکی نسبت به شرایط آبیاری مطلوب، میزان فعّالیت آنزیم کاتالاز، کاهش و فعّالیت آنزیم پراکسیداز افزایش پیدا می کند. علاوه بر این، مشخص شد که کاربرد کود روی، فعّالیت آنزیم کاتالاز را افزایش می دهد. مصرف کود گوگرد نسبت به مصرف کود روی به میزان بیشتری باعث افزایش تعدیل اثرات تنش خشکی شد. نهایتاً استفاده از گوگرد و روی نتوانست مانع از تاثیر تنش خشکی بر رشد و عملکرد ذرت شود ولی تا حدود زیادی اثر آن را تعدیل نمود و بنابراین کاربرد این کود به ویژه کود گوگرد تا حدودی می تواند در شرایط کم آبیاری، مفید و قابل توصیه باشد.
  44. تاثیر کودهای زیستی بر عملکرد و کیفیت دانه دو رقم سویا
    1390
    مدیریت تغذیه یکی از عوامل مهم در موفقیت کاشت گیاهان زراعی است. کودهای زیستی می توانند روی عملکرد و کیفیت محصول تاثیر گذار باشند. به منظور بررسی تاثیر کودهای زیستی بر خصوصیات فیزیولوژیک، عملکرد و کیفیت دانه دو رقم سویا، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار، در سال زراعی 1388 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی ماهیدشت کرمانشاه انجام گرفت. فاکتورهای مورد استفاده در این آزمایش ارقام سویا (ویلیامز و لاین 17) و کاربرد کود (b1= N+P، b2= برادی ریزوبیوم ژاپونیکوم+ P، b3= N + باسیلوس + سودوموناس + 50 درصد P، b4= برادی ریزوبیوم ژاپونیکوم + باسیلوس + سودوموناس + 50 درصد P و b5= برادی ریزوبیوم ژاپونیکوم + 50 درصد N + باسیلوس + سودوموناس + 50 درصد P) بودند. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که تفاوت بین دو رقم از لحاظ صفات شاخص سطح برگ، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، عملکرد روغن و غلظت فسفر، آهن، منگنز و روی دانه، معنی دار بود. تاثیر فاکتور کود بر شاخص سطح برگ، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، وزن هزار دانه، وزن خشک تک بوته، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، درصد پروتئین، عملکرد پروتئین و غلظت فسفر، پتاسیم، آهن، منگنز و روی دانه، معنی دار بود. به نظر می رسد که کودهای زیستی می توانند به عنوان جایگزین مناسب بخشی از مصرف کودهای شیمیایی در سویا، مطرح باشند.
  45. اثر عصاره دودی گیاهان بر خواب، جوانه زنی و خصوصیات پس از جوانه زنی بذور سه گیاه دارویی بومی ایران
    1390
    به منظور بررسی اثرات عصاره دودی گیاهان و دود آئروسل بر سرعت جوانه زنی، درصد جوانه زنی، طول ریشه چه، طول ساقه چه، وزن گیاهچه، بنیه گیاهچه و نسبت ریشه چه به ساقه چه و همچنین برخی شاخص های رشدی، در سه گیاه دارویی توت روباهی، بابونه و اکیناسه، دو آزمایش جداگانه در سال 1388، در همدان اجرا گردید.آزمایش عصاره دودی با شش تیمار (0، 002/0، 01/0، 1/0، 2/0 و 1) و سه تکرار، در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و آزمایش دود آئروسل با دو تیمار دود آئروسل و شاهد در چهار تکرار، در قالب طرح کاملاً تصادفی، اجرا شد. نتایج نشان داد که در گیاه توت روباهی، غلظت های مختلف عصاره دودی، بیشتر صفات جوانه زنی و رشدی را به طور معنی داری، افزایش دادند و در مواردی، غلظت های بالای عصاره دودی باعث کاهش برخی از شاخص ها شد، که در این موارد به نظر می رسد که در غلظت های بالا، از دو ترکیب محرک و بازدارنده موجود در دود، ترکیب بازدارنده با غلبه بر ترکیب محرک، صفات رشدی را کاهش می دهد. تقریباً در همه موارد، اثر در غلظت های پائین عصاره دودی در گیاهان بابونه و اکیناسه، موجب افزایش صفات جوانه زنی و رشدی شد و نیز در بیشتر موارد، غلظت های بالای عصاره دودی، صفات جوانه زنی و رشدی گیاهان مذکور را کاهش دادند. در مجموع، در گیاه توت روباهی، غلظت های 1/0 و 01/0 در گیاه بابونه، جهت صفات جوانه زنی غلظت های 2/0 و 1/0 عصاره دودی و برای صفات رشدی، غلظت های 01/0 و 002/0، بیشترین تاثیر را داشتند و برای گیاه اکیناسه، غلظت های 2/0 و 1/0 عصاره دودی، در بیشتر موارد اثر مثبتی بر صفات جوانه زنی و رشدی این گیاه داشتند. تقریباً در هر سه گیاه، دود آئروسل بر بیشتر شاخص های رشدی و جوانه زنی، اثر مثبت داشت.
  46. اثر روی بر برخی خصوصیات مرفولوژیک و فیزیولوژیک سویا (Glycine max) تحت تنش شوری
    1389
    شوری خاک یکی از مهم ترین تنش های غیرزیستی است که باعث کاهش شدید عملکرد و کیفیت محصول گیاهان زراعی می شود. در راستای بررسی اثرات تنش شوری بر عملکرد و کیفیت محصول گیاهان زراعی، یک آزمایش فاکتوریل با دو فاکتور، شامل شوری در چهار سطح (0، 33، 66 و 99 میلی مولار کلرید سدیم) و کاربرد کود روی در دو سطح (0 و 10 میلی گرم در کیلو گرم خاک) در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در محوطه دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان اجرا شد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها نشان داد که بین تیمارهای آزمایشی از لحاظ، غلظت پتاسیم (K) ریشه و ساقه، کلسیم (Ca)، سدیم (Na)، روی (Zn) و نسبت های K/Na و Ca/Na ریشه، ساقه و بذر و فسفر ساقه، وزن تر و خشک برگ، ساقه و ریشه، نسبت ریشه به اندام هوایی، وزن صد دانه، کلروفیل a، b و a+b، فتوسنتز (قبل از گلدهی، بعد از گلدهی و پرشدن دانه)، تعرق (قبل از گلدهی، بعد از گلدهی و پرشدن دانه)، پراکسید هیدروژن (2O2H)، آنزیم کاتالاز (CAT)، آنزیم پراکسیداز (POD)، آنزیم آسکوربات پراکسیداز (APOX) برگ، پرولین، پراکسیداسیون لیپید (MDA)، پایداری غشای سلولی و محتوی نسبی آب برگ (RWC) اختلاف معنی داری مشاهده گردید. غلظت کلسیم ساقه، فسفر ریشه و بذر و همچنین منگنز (Mn) ریشه، ساقه و بذر، دی اکسید کربن زیر روزنه ای، آنزیم آسکوربات پراکسیداز ریشه و نسبت کلروفیل a/b تحت تاثیر سطوح تنش شوری و کود روی قرار نگرفتند. مقایسه میانگین داده ها نشان داد که با افزایش میزان تنش شوری، غلظت پتاسیم، نسبت عناصر K/Na و Ca/Na ریشه، ساقه و بذر و همچنین غلظت کلسیم ریشه و فسفر ساقه، وزن تر وخشک برگ، ساقه و ریشه، وزن صد دانه، محتوی کلروفیل، فتوسنتز، تعرق، پایداری غشای سلولی و محتوی نسبی آب برگ به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافت. تنش شوری باعث افزایش غلظت سدیم ریشه، ساقه و بذر و کلسیم ساقه و بذر، نسبت ریشه به اندام هوایی، فعالیت آنزیم کاتالاز، پراکسیداز، آسکوربات پراکسیداز برگ، پرولین، پراکسیداسیون لیپید و پراکسیدهیدروژن گردید. کاربرد کود روی باعث افزایش غلظت عنصر روی در ریشه، ساقه و بذر و نیز باعث افزایش نسبت Ca/Na ریشه، وزن تر و خشک برگ و ساقه، محتوی کلروفیل، فتوسنتز، تعرق، پایداری غشای سلولی و محتوی نسبی آب برگ تحت شرایط تنش شوری گردید. اعمال تیمار کود روی به کاهش میزان پراکسیدهیدروژن و پراکسیداسیون لیپیده
  47. اثر کودهای ازته و روی، بر خصوصیات فیزیولوژیک دو رقم جو (Hordeum vulgare) پاییزه، تحت شرایط تنش خشکی
    1389
    به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف کود ازته و روی، تحت تاثیر تنش خشکی بر خصوصیات فیزیولوژیک دو رقم جو پاییزه، آزمایشی به صورت گلدانی در پاییز سال 1387 در فضای آزاد محوطه گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. فاکتورهای مورد بررسی شامل تنش خشکی در دو سطح شاهد (آبیاری گلدان ها در صورت کاهش پتانسیل آب خاک به 3- بار) و تنش (اعمال تنش خشکی از مرحله گلدهی به بعد، به صورت عدم آبیاری تا رسیدن پتانسیل آب خاک گلدان به 13- بار و سپس آبیاری گلدان ها)، کود ازته در سه سطح شاهد (بدون مصرف کود ازته)، سطح دوم (35/0 گرم در هر گلدان در مرحله ساقه رفتن) و سطح سوم (7/0 گرم در هر گلدان در مرحله ساقه رفتن)، کود روی در دو سطح شاهد (بدون مصرف کود روی) وسطح دوم (23/0 گرم روی خالص در هر گلدان در مرحله ساقه رفتن) و ارقام آبیدر و CB-74-2 بودند. تنش خشکی باعث کاهش تعداد دانه در هر سنبله و تعداد پنجه بارور در هربوته گردید،
  48. تاثیر کودهای زیستی، آلی و شیمیایی بر عملکرد و کیفیت کدوی تخم کاغذی
    1389
    استفاده از کودهای بیولوژیک و آلی به منظور کاهش مصرف کودهای شیمیایی و افزایش عملکرد گیاهان زراعی راهبرد مهمی در جهت حرکت به سمت کشاورزی پایدار است. امتیاز کودهای زیستی، هزینه کم و ایمنی محیط زیست است که می توان آن ها را جایگزین بخشی از مصرف کودهای شیمیایی کرد. علاوه بر کودهای زیستی استفاده از کودهای آلی سبب بهبود شرایط فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک خاک می شود در نتیجه مواد معدنی خاک می توانند به صورت محلول در آب و به شکل قابل تبادل در آیند و یا بخشی از مواد آلی این کودها به آرامی آزاد شده و در اختیار گیاه قرار می گیرد و همین امر باعث کاهش فرسایش و شستشوی این مواد از خاک می گردد. با توجه به اهمیت عاری بودن گیاهان دارویی از بقایای مواد شیمیایی تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر کودهای زیستی، آلی و شیمیایی بر عملکرد و کیفیت کدوی تخم کاغذی (Cucurbita pepo subsp. Pepo var. Styriaca) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 14 تیمار و سه تکرار در سال زراعی 1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان واقع در سنندج مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از کودهای زیستی نیتروکسین و فسفاته ی بارور2، کود آلی و کود شیمیایی به صورت خالص یا در ترکیب با هم دیگر (کودهای شیمیایی و آلی در ترکیب با سایر کودها به مقدار 50% میزان خالص آن مصرف گردید) و تیمار شاهد (عدم مصرف کود). نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که بیشترین تعداد دانه در میوه، وزن متوسط و قطر هر میوه، عملکرد میوه و عملکرد دانه در تیمارهای کودی ترکیبی از سه نوع کود آلی، شیمیایی و زیستی مشاهده گردید. بین تیمارهای کودی از لحاظ وزن هزار دانه و تعداد میوه در بوته اختلاف معنی داری وجود نداشت. بیشترین میزان کلروفیل و فتوسنتز نیز در تیمارهای ترکیب کودهای زیستی با کود شیمیایی و یا ترکیب همین کودها با کود آلی مشاهده گردید. بیشترین درصد پروتئین در تیمار نیتروکسین به همراه کود شیمیایی مشاهده شد که با تیمار ترکیب تلفیق کودهای زیستی با کود شیمیایی اختلاف معنی داری نشان نداد. بیشترین میزان فسفر و درصد روغن در کود زیستی فسفاته بارور2 به همراه کود شیمیایی، بیشترین مقدار پتاسیم در تلفیق کود زیستی نیتروکسین و کود شیمیایی و بیشترین عملکرد روغن در ترکیب کودهای زیستی با کود آلی مشاهده شد. در کلیه صفات، مصرف کودهای زیستی نسبت به شاهد (عدم
  49. اثر تنش خشکی بر فعالیت آنزیم های کاتالاز، پراکسیداز و صفات فیزیولوژیکی ارقام نخود در شرایط کردستان
    1389
    به منظور بررسی اثر تنش خشکی بر فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت وصفات فیزیولوژیکی ارقام نخود، آزمایشی مزرعه ای در مزرعه دانشگاه کردستان بصورت اسپلیت پلات برپایه طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار انجام گرفت. فاکتور اصلی سطوح تنش شامل شاهد(آبیاری در همه مراحل) تنش رویشی ( عدم آبیاری تا شروع گلدهی)، تنش زایشی(قطع آبیاری پس از گلدهی تا رسیدگی دانه) و تنش کامل( عدم آبیاری تا انتهای دوره رشدی) و فاکتور فرعی ارقام نخود شامل بیونیج، پیروز و ILC482 بودند. فتوسنتز، عملکرد دانه، تعداد غلاف در بوته، ارتفاع بوته، میزان کلروفیل، میزان پرولین و پروتئین های محلول، فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز اندازه گیری شدند. اثر تنش خشکی بر عملکرد دانه، تعداد غلاف در بوته، ارتفاع گیاه در همه ارقام معنی دار بود. بیشترین عملکرد دانه در همه تیمارها متعلق به رقم بیونیچ و کمترین عملکرد دانه متعلق به رقم پیروز بود. تنش خشکی تاثیر معنی داری بر میزان کلروفیل، میزان پروتئین های محلول، پرولین و فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز داشت. بیشترین فعالیت آنزیم های کاتالاز و پر اکسیداز به ترتیب در شرایط تنش کامل و زایشی مشاهده گردید.
  50. اثرات تنش سرما و یخ زدگی در مراحل مختلف رشد بر فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت در نخود
    1389
    به منظور بررسی اثرات تنش سرما و یخ زدگی بر روی آنزیم های آنتی اکسیدانت در نخود، سه آزمایش مجزا در سه مرحله رشدی جوانه زنی، سبز شدن و رشد اولیه انجام گرفت. آزمایش بصورت فاکتوریل دو عاملی با استفاده از فاکتورهای دمایی در شش سطح شامل(15 درجه= 1T (تیمار شاهد)، 5 درجه= 2T، صفر درجه= 3T، 5- درجه= 4T، 10-درجه= 5T، 15-درجه= 6T) و رقم در سه سطح شامل(پیروز=1V، 482ILC=2V، بیونیج=3V) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 88-1387 و به صورت کاملاً آزمایشگاهی در آزمایشگاه فیزیولوژی گیاهان زراعی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان اجرا گردید. نتایج حاصل از تجزیه واریانس نشان داد، تیمارهای سرما و یخ زدگی بر روی کلیه صفات از جمله آنزیم های کاتالاز(CAT) و پراکسیداز(POX)، پرولین، پروتئین، کربوهیدرات، پایداری غشاء، کلروفیل و پراکسید هیدروژن(2O2H) معنی دار بود، به طوری که کلیه صفات ذکر شده بجز کلروفیل با کاهش دما افزایش نشان دادند، در حالی که محتوای کلروفیل با کاهش دما کاهش پیدا کرد. در بین تیمارهای دمایی، در اکثر صفات دمای 5- درجه سانتی گراد بیشترین تاثیر را بر روی صفات فوق الذکر داشت. در این تحقیق ارقام مورد بررسی در مرحله جوانه زنی در صفات پایداری غشاء، پرولین، پروتئین، 2O2H، پراکسیداز و کاتالاز اختلاف معنی داری را با یکدیگر نشان دادند، به طوری که در کلیه این صفات ، رقم 482ILC به عنوان رقم متحمل شناخته شد در حالیکه در صفات کاتالاز و پراکسیداز این رقم با رقم بیونیج تفاوت معنی داری را نشان نداد . ارقام مورد بررسی در مرحله سبز شدن نیز در تمامی صفات مورد بررسی اختلاف معنی داری را نشان دادند، به طوری که رقم 482ILC در صفات پایداری غشاء، کربوهیدرات محلول در آب و پروتئین و در بقیه صفات رقم بیونیج به عنوان رقم متحمل شناخته شدند، که البته در صفت 2O2H و پراکسیداز این دو رقم فاقد اختلاف معنی دار بودند. در مرحله رشد اولیه نیز ارقام در صفات پایداری غشاء، پرولین، پروتئین، کربوهیدرات محلول در الکل، کلروفیل و 2O2H دارای اختلاف معنی داری بودند. در این مرحله رشدی رقم 482ILC در صفت پایداری غشاء متحمل شناخته شد و رقم بیونیج در صفات کربوهیدرات محلول در الکل و کلروفیل مقاوم شناخته شد، در صفت 2O2H این دو رقم فاقد اختلاف معنی دار بودند. البته در صفت پروتئین رقم بیونیج با پیروز فاقد اختلاف معنی دار ب
  51. تآثیر کاربرد کودهای زیستی بر عملکرد و میزان تولید اسانس گیاه دارویی بادرشبو(Dracocephalum moldavica L)
    1388
    با توجه به اینکه امروزه مهمترین محور بحث های حاصلخیزی خاک و تغذیه گیاهی در سیستم تولید محصولات ارگانیک، جایگزینی مواد آلی و کودهای زیستی با کودهای شیمیایی است، کاربرد کودهای زیستی در تولید گیاهان دارویی با هدف حذف یا کاهش قابل ملاحظه در مصرف نهاده های شیمیایی از اهمیت زیادی برخوردار است. به همین منظور در تحقیق حاضر صفات کمی و کیفی مربوط به گیاه دارویی بادرشبو(Dracocephalum moldavica L.) تحت تاثیر کودهای زیستی نیتروکسین، فسفاته بارور-2 و بیوسولفور (به صورت خالص و ترکیبی) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار و در سال زراعی 1387 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی ساعتلو آذربایجان غربی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین یک کرت به عنوان شاهد (عدم مصرف کود) و یک کرت کود شیمیایی (N150P150K100) برای مقایسه با کودهای زیستی به کار برده شد. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که بیشترین تعداد انشعابات ساقه، کلروفیل و میزان اسانس مربوط به تلقیح با (نیتروکسین+فسفاته بارور-2 +بیوسولفور)، بیشترین عملکرد اسانس، بیشترین غلظت نیتروژن و پتاسیم و بیشترین شاخص برداشت ماده خشک مربوط به تلقیح با نیتروکسین، بیشترین غلظت فسفر در تلقیح با (فسفاته بارور-2+بیوسولفور)، بیشترین غلظت گوگرد مربوط به بیوسولفور و بیشترین وزن هزاردانه در اثر تلقیح با (نیتروکسین+بیوسولفور) حاصل شد. با توجه به نتایج تجزیه واریانس داده ها، بین تیمارهای کودی از لحاظ صفات ارتفاع بوته و شاخص برداشت دانه اختلاف معنی داری وجود نداشت. در باقی صفات مورد بررسی شامل تعداد سرشاخه گلدار، قطر ساقه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد ماده خشک، بیشترین مقدار از تیمار کود شیمیایی(NPK) به دست آمد، که با کود زیستی نیتروکسین اختلاف معنی داری نشان نداد. در کلیه صفات کودهای زیستی نسبت به شاهد(عدم مصرف کود) برتری نشان دادند. در رابطه با اجزای تشکیل دهنده اسانس بادرشبو نتایج حاکی از آنست که مجموع ترکیبات معطر گیاه شامل ژرانیل استات، ژرانیال، ژرانیول، نرال، نرول و نریل استات در تیمار کود شیمیایی بیشترین مقدار(89/98 درصد) و در فسفاته بارور2 (83/80 درصد) کمترین مقدار را داشت و بین تیمارهای کود زیستی، کود نیتروکسین (45/91 درصد) بعد از کود شیمیایی بیشترین درصد ترکیبات اصلی اسانس را به خود اختصاص داد. با توجه به اینکه بیشترین عملکرد اسانس و
  52. اثر تنش خشکی بر ویژگی های مورفولوژیکی و آنزیم های پراکسیدازی گلرنگ بهاره در شرایط کردستان
    1388
    به منظور مطالعه اثر تنش خشکی بر ویژگی های مورفولوژیکی و فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانت ارقام گلرنگ بهاره، آزمایش مزرعه ای، در مزرعه دانشگاه کردستان با استفاده از ارقام اصفهان 78 ، سینا، 111IL و PI-250536 انجام شد. طرح آزمایشی به کار رفته در این آزمایش، اسپلیت پلات، با 4 تیمار و 3 تکرار بود. تیمارهای تنش خشکی عبارت بودند از؛ تنش رویشی با عدم آبیاری تا شروع گلدهی، تنش زایشی با عدم آبیاری بعد از شروع گلدهی و تنش کامل با عدم آبیاری تا انتهای دوره رشدی اعمال شدند . عملکرد دانه،وزن هزار دانه، شاخص برداشت، تعداد غوزه در بوته، تعداد دانه در غوزه، ارتفاع بوته، درصد روغن، عملکرد روغن، محتوی آب برگ، میزان کلروفیل، میزان پرولین و پروتئین های محلول،فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز و پایداری غشای سلولی اندازه گیری شدند . تنش خشکی تاثیر معنی داری روی صفات فوق داشت و سبب کاهش عملکرد دانه، وزن هزار دانه، شاخص برداشت، تعداد غوزه در بوته، تعداد د انه در غوزه، ارتفاع گیاه، عملکرد روغن، محتوی آب برگ در همه ارقام شد. در شرایط تنش خشکی بیشترین میزان عملکرد در رقم 111IL که بیشترین پایداری غشا را داشت، مشاهده گردید. تنش خشکی تاثیر معنی داری روی درصد روغن، میزان کلروفیل، میزان پروتئین های محلول، فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز نداشت، ولی سبب تجمع پرولین شد. در شرایط تنش خشکی بین پایداری غشای سلولی و عملکرد دانه و نیز بین پایداری غشای سلولی و فعالیت آنزیم کاتالاز همبستگی مثبت مشاهده شد . بین فعالیت آنزیم کاتالاز و میزان کلروفیلa و بین فعالیت پراکسیداز و کلروفیل b همبستگی مثبت مشاهده شد . نتایج این آزمایش پیشنهاد می کنند، ارقامی که میزان پرولین، محتوی آب برگ و پایداری غشای بالایی دارند، مقاومت بیشتری و به تنش خشکی دارند و آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز به ترتیب می توانند نقش محافظتی از کلروفیل a و کلروفیل b را در گلرنگ داشته باشند.
  53. اثر برگ ریزی بر روابط متقابل منبع و مخزن در آفتابگردان تحت شرایط تنش خشکی
    1388
    به منظور ارزیابی اثرات تنش خشکی بر روابط منبع و مخزن و نیز پی بردن به اثرات کاهش سطح برگ ها بر میزان عملکرد دانه و درصد روغن، آزمایش مزرعه ای در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه کردستان واقع در منطقه گریزه به صورت اسپلیت پلات- فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار به اجرا گذاشته شد. در این آزمایش تنش خشکی و آبیاری به عنوان سطوح فاکتور اصلی در نظر گرفته شدند و در هر کدام از این فاکتورهای اصلی برگ ها در 5 سطح (0% ، 25% ، 50% ، 75% و100% ) به صورت یکنواخت در مراحل گل دهی (R5) و اتمام دانه بندی (R7) قطع گردید. به منظور بررسی محدودیت مخزن، بعد از گرده افشانی کامل، نصف دانه های طبق در 6 بوته از هر واحد آزمایشی حذف گردید. این کار در سطوح مختلف برگ ریزی صورت گرفت. صفات مورد بررسی عبارت بودند از: عملکرد در واحد سطح، تعداد دانه پر، تعداد دانه پوک، درصد مغز دانه، ارتفاع ساقه، وزن هزار دانه، قطر طبق، قطر ساقه، تعداد برگ، عملکرد بیولوژیک، محدودیت مخزن ( حذف نصف طبق)، محدودیت منبع (حذف برگ ها)، درصد روغن و درصد پروتئین. نتایج به دست آمده نشان داد که سطوح مختلف برگ ریزی و آبیاری در مراحل مختلف بر تعداد دانه پر، وزن هزاردانه، عملکرد دانه در واحد سطح، عملکرد بیولوژیک، محدودیت مخزن و ارتفاع گیاه از لحاظ آماری در سطح احتمال 1 درصد معنی دار است. همچنین مشاهده شد که درصدهای برگ ریزی بالاتر از 25 درصد در مرحله 5R و در شرایط تنش خشکی، بیشترین تاثیر را در روی صفات مورد بررسی داشته است، به طوری که هر چه درصد برگ ریزی بیشتر و زمان آن زودتر صورت گرفت، متناسب با آن میزان عملکرد دانه، وزن هزار دانه، تعداد دانه پر، درصد مغز دانه،عملکرد بیولوژیک، محدودیت مخزن و درصد روغن دانه کاهش ولی درصد پروتئین افزایش یافت. نتایج مربوط به حذف دانه های نصف طبق هم نشان داد که در شرایط تنش خشکی محدودیت منبع و در آبیاری هم محدودیت منبع و هم محدودیت مخزن وجود دارد. تنها اثر متقابل سه گانه مربوط به درصد روغن در سطح احتمال 5 درصد بود.